تبرک جستن به پیامبر و شبه مخالفان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


 

    

 تبرک جستن به اثار انیبا و اولیارفع شبه شرک بودن تبرک جستن
مشروعیت تبرکنظر سنی ها در بارره تبرک و لمس قبور اولیا
                 منبع : سایت دفتر ایت الله العظمی  مکارم شیرازی

___________________________________________________________________یاعلی



تبرک جستن به اثار انبیاء و اولیاء(علیهم السلام)

سوال: آیا تبرک جستن به آثار انبیا و اولیا از مصادیق شرک محسوب مى شود؟


جواب: البته این مساله مخصوص شیعه نیست بلکه مسلمانهاى جهان عموماً در حرم پیامبر(صلى الله علیه وآله) به قصد شفا یا تبرک دست بر ضریح یا بر غبار آن مى مالند و به چشم هاى خود مى کشند و یا ضریح را مى بوسند و اظهار محبت و علاقه مى کنند.
که این بوسیدن یا دست مالیدن نوعى اظهار محبت است ; بعضى از این اعمال هم به قصد تبرک یا استشفا انجام مى شود و در واقع; زائر نوعى خاصیت براى ضریح یاغبار آن قائل و با این قصد دست میکشد و برچشم مى مالد که ممکن است کسى در جواز این قسم دوم تامل کند; ولى با کمى دقت معلوم مى شود که هیچ مسلمانى این طور فکر نمى کند که شفا دهنده اش خاک یا آهن است! بلکه مقصودش این است که خداوند به برکت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) شفاى او را به وسیله غبار قبر آن حضرت عطا کند.
خداوند متعال براى حوادث و کارها علل و اسبابى قرار داده; مثلاً درمان درد خاصى را در داروى مخصوصى قرار داده که اگر آن دارو را با شرایط خودش مصرف کنند اثر مى بخشد; ولى شفا همیشه با دارو نیست، چه بسا شفاى کسى در آب زمزم باشد و اگر با احتمال شفا از آن آب بیاشامد شفا یابد. در روایات نیز در این مورد مطالب آمده است
درمورد آبى که هنگام باران از ناودان کعبه مى ریزد نیز مسلمان ها اعتقاد دارند یا به حسب احادیث آن آب را بر مى دارند و مى نوشند و به سبب حرمت خانه کعبه امید شفا یافتن دارند هیچ بعید نیست که شفاى دردها در چنین آبى قرار داده شده باشد، البته شفا دهنده خداست از آب کارى بر نمى آید ولى از یک سبب و وسیله مانند دارو که کمتر نیست.
منظور کسى که به آن آب یا ضریح انبیاء و ائمه(علیهم السلام) متبرّک مى جوید این نیست که آب یا آهن شفا مى دهد بلکه اعتقاد دارد به سبب معنویّت و کرامت انبیا واولیا(علیهم السلام) آن چه مربوط به آنهاست مى تواند وسیله شفاى او باشد، چون علل واسباب کارها همیشه مادى نیستند همیشه نباشد شفا از طریق دکتر و دارو انجام شود بلکه گاهى شفا از طریق اسباب وعللى
انجام مى شود که ظاهراً ارتباطى با رفع مرض و سلامتى نداشته باشد اما اثر بخشى در آن نهفته است. استفاده از هر یک از این دو سلسله علل واسباب مجازاست نمى تواند موجب شرک باشد. اعتقاد به برکت داشتن چیزى ملازمه اى با شرک در ربوبیّت یاشرک در خالقیّت ندارد; البته اگر استفاده از بعضى طرق و اسباب در شرع تحریم شده باشد بایداز آن اجتناب کرد(1)
 

 

1.طاهرى خرم آبادى، توحید و زیارت ص

269،271 

____________________________________________________________________یاعلی

تبرک جستن به قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله)

سوال: آیا تبرک جستن به قبر پیامبر (صلى الله علیه وآله) شرک محسوب مى شود ؟


جواب: تبرک جستن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) در روایات سنّى و شیعه و تواریخ آمده است که در صدر اسلام مسلمین به آبى که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) با آن دست خود را مى شست یا مویى که از پیغمبر مى ریخت و یا به آب دهان آن حضرت تبرّک مى جستتند.
براى نمونه به بعضى اشاره مى کنیم :
1ـ«عروة بن مسعود ثقفى در سال حدیبیّه نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ایستاده بود ناگهان دید که اصحاب ایشان به خاطر تبرّک جستن به آبى که پیامبر با آن وضو مى گرفت و یا دست خود را مى شست بر هم پیشى مى گرفتند و نزدیک بود براى دست یابى به آن آب یک دیگر را بکشند و همین کار را با آب دهان حضرت انجام مى دادند و نیز مویى از حضرت نمى افتاد مگر این که اصحاب آن را میگرفتند»(1)
2ـ بخارى در باب صفة النبى(صلى الله علیه وآله) به سندش از ابى جحیفه روایت نقل مى کند:
«پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سفرى به سوى وادى بطحا (بیابان مکه) از منزل خارج شد هنگام نماز وضو گرفت و دو رکعت نماز ظهر و دو رکعت نماز عصر به جا آورد تا آن جا که میگوید آن گاه مردم دست آن حضرت را گرفته و به صورتشان مى مالیدند راوى مى گوید: من نیز دست پیامبر را گرفته و به صورت خود مى مالیدم که دست حضرت از برف خنک تر و از مشک خوش برتر بود .
بخارى در پایان این باب به سندش از همین راوى نقل مى کند بلال باقى مانده آب وضوى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را براى مردم آورد و آنان از آن آب تبرّک نمودند»(2)
3ـ مسلم درکتاب الصلاة به سندش از ابى جحیفه نقل مى کند:
«پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در بیابان مکه ملاقات نمودم وقتى بلال آب وضوى حضرت را آورد مردم مى شتافتند بعضى به آب وضو مى رسیدند و برخى نیز به دیگران ترى و رطوبت آن آب را  مى رساندند و قطره هایى از آن را بر آنها مى پاشیدند. و به سندش از همین راوی در حدیثى مى گوید: بلال را دیدم که آب وضوى آن حضرت را آورد آن گاه اصحاب را دیدم که به سوى آن مى شتافتند هر کسى به قدرى از آب مى رسید آن را به خود مى مالید و اگر به آب نمى رسید از رطوبت آب دست رفیقش میگرفت و به خود مى مالید .
نووى میگوید: در این باب است تبرّک جستن به آثار صالحان و استعمال کردن باقى مانده آب وضو و غذا و نوشیدنى ها و لباس هایشان »(3)
اگر تبرّک جستن به آب وضو و آبى که روى دست پیغمبر ریخته مى شد و موى پیغمبر جایز باشد و رسول خدا هم مردم را از آن نهى نفرمود قهراً تبرّک به قبرى که همه جسم پیامبر را در برگرفته است نیز باید جایز باشد چون معیار در تبرک چیزى است که به پیغمبر(صلى الله علیه وآله)وابسته بوده و به بدن مبارک آن حضرت به نوعى چسبیده و مرتبط بوده است مانند لباس و مو و نظایر آن و با توجه به این که قبر در برگیرنده بدن آن حضرت است پس چگونه مى توان گفت تبرّک جستن به پیامبر شرک مى باشد.(4)
 

 

1.سیره حلبیه ج 3، ص 15 نقل از کشف الارتیاب ص 442 ـ 443 (چاپ دمشق)
2.صحیح بخارى، ج 4، ص 229ـ231
3.صحیح مسلم با شرح نووى، ج 4 ص 218 ـ 220
4.طاهرى خرم آبادى،توحید و زیارات ص 91 ـ 93
  __________________________________________________________________یاعلی

مشروعیت تبرّک

سؤال: آیا تبرّک به آثار باقى مانده از اولیاء صحیح است؟

جواب: تبرّک در لغت، مشتق از «برکت» به معناى افزونى در نعمت است.
امّا در اصطلاح آن است که موحّدان، از رهگذر تبرّک به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بندگان صالح خدا و تبرک به آثار باقى مانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت کنند. معناى این آن نیست که تبرک جوینده، راه ها و اسباب طبیعى را براى رسیدن به خواسته هایش به روى خود ببندد، بلکه در همان حال که به علل و اسباب طبیعى تکیه مى کند، راه تبرک را در برابر خود باز مى گذارد، تا از این طریق، به فیض الهى که از این مجرا نازل مى شود، افزون بر آنچه از راه اسباب طبیعى مى رسد، دست یابد.
مسلم است که میان آثار پیامبران و صالحان و خیراتى که انسان از این راه به دست مى آورد رابطه مادى وجود ندارد، لیکن همانگونه که گفته شد فیض هاى الهى بربندگان گاهى از غیر مجراى طبیعى افاضه مى شود، آنجا که اراده الهى بر این باشد که حاجت هاى یک انسان مؤمن را از راه تبرّک به پیامبر یا آثار بازمانده از او برآورده سازد. آیات قرآن کریم و روایات فراوانى بر این حقیقت تأکید دارد. افزون بر اینکه هیچ مانع عقلى نیست که آثار پیامبر و صالحان در اجابت خواسته هاى انسان اثر گذار باشد. اینک برخى از آیاتى که در این زمینه است:
1. پیراهن یوسف(علیه السلام) و بینایى یعقوب(علیه السلام)
یعقوب پیامبر، مدتى طولانى در رنج هجران فرزند عزیزش یوسف(علیه السلام) بود و در آن مدّت آنقدر گریست که به تعبیر قرآن کریم، چشمانش سفید (و نابینا) شد:
(وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ)(1).
اراده الهى بر آن شد که به واسطه پیراهن فرزندش یوسف، بینایى یعقوب را به او برگرداند. خداوند از زبان یوسف(علیه السلام) چنین نقل مى فرماید:
(اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً)(2)
«این پیراهن مرا ببرید و به صورت پدرم بیندازید، بینا مى شود.»
شکى نیست که پیراهن یوسف، از جهت موّاد و شکل، با پیراهن هاى دیگر فرقى ندارد، ولى خواست خدا آن بود که فیض الهى از این راه به بنده اش یعقوب برسد. قرآن با صراحت این حقیقت را چنین بیان مى کند:
(فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً)(3)
«چون مژده دهنده آمد، آن پیراهن را به صورت او افکند، پس او بینا شد.»
2. تابوت سکینه بنى اسرائیل
حضرت موسى(علیه السلام) در اواخر عمر شریفش، الواح مقدّس را که در بردارنده شریعت او بود، همچنین زره، سلاح و آثار دیگرش را در صندوقى گذاشت و صندوق را به وصىّ خود «یوشع بن نون» سپرد. از همین جا آن صندوق نزد بنى اسرائیل اهمیت ویژه اى یافت. در جنگ هایى که میان آنان و دشمنانشان پیش مى آمد، آن صندوق را به عنوان تبرک با خود مى بردند و به سبب آن از خداوند نصرت مى طلبیدند و تا وقتى که آن صندوق میان آنان بود، با عزّت مى زیستند. امّا وقتى که در دین سست شدند و تأثیر عامل بازدارنده اخلاقى در میان ایشان کم شد، دشمنانشان توانستند آنان را شکست دهند و آن صندوق مقدس را هم به غارت ببرند.
چون خداى سبحان پس از مدتى طالوت را به عنوان پادشاه و فرمانده بنى اسرائیل برگزید، پیامبرشان به ایشان گفت: نشانه صدق او و اینکه طالوت از سوى خداوند به فرماندهى تعیین شده است، آن است که صندوق را نزد شما مى آورد. قرآن در اشاره به این داستان مى فرماید:
(وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ)(4)
«پیامبرشان به آنان گفت: نشانه فرمانروایى او آنست که تابوت را براى شما مى آورد، در آن مایه آرامشى از سوى خداست و بازمانده اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون برجا گذاشته اند. آن صندوق را فرشتگان حمل مى کنند. به یقین در این موضوع، نشانه اى است، اگر اهل ایمان باشید.»
دقت در آیه مى رساند که قرآن کریم، از زبان پیامبر نقل مى کند که بنى اسرائیل به آن صندوق تبرک مى جستند و آن قدر ارزش و شرافت داشته که فرشتگان آن را حمل مى کردند. اینک مى پرسیم: اگر این کار، با اصول توحید، ناسازگار است، چگونه آن پیامبر، این خبر را به صورت یک مژده به آنان نقل مى کند؟
به این دو آیه بسنده مى کنیم. دقت در این آیات ما را از یک اصل علمى و قرآنى روشن آگاه مى کند و آن اینکه گاهى خواست الهى بر این مى شود که نعمت ها، مواهب مادى و معنوى را از خلال اسباب و عوامل طبیعى به بشر افاضه کند، بدون آنکه میان امور مادى و معنوى تفاوتى باشد، مثل آنکه اراده الهى تعلّق گرفته تا بشر را از راه اسباب طبیعى هدایت کند، از این رو پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاده است. ولى در همان حال، گاهى نیز اراده خدا بر این تعلّق مى گیرد که فیض خویش را از راه ها و اسباب غیرطبیعى جارى سازد. تبرّک یکى از آن راه هاى غیرطبیعى است که انسان به آن روى مى آورد تا فیض الهى و نعمت پروردگار را به دست آورد.
براساس همین روش، مسلمانان به آثار پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و به موى شریف او و به قطرات آب وضوى آن حضرت و به جامه و ظرف و لمس بدن مطهّرش تبرک مى جستندکه نمونه هاى آن در روایت ها آمده است. پس تبرّک، سنتى شد که صحابه به آن عمل مى کردند و تابعان و صالحان بعدى نیز از آنان پیروى کردند.(5)
 


1 . یوسف: 84.
2 . یوسف: 93.
3 . همان: 96.
4 . بقره: 248.
5. سیماى عقاید شیعه،ص 108.
__________________________________________________________________یاعلی

تبرک جستن به منبر پیامبر(صلى الله علیه وآله)

 

سئوال: نظر علماى اهل سنت در مورد تبرک جستن به منبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) چیست؟


جواب: سمهودى در آداب روضه منوّره و حرم پیغمبر مى نویسد:

«یکى از آداب روضه منوره و حرم پیامبر این است که نزد منبر شریف حضرت آمده و بایستد وخدا را بخواند و او را به خاطر این که در کارش آسانى قرار داده حمد وسپاس گوید و بر رسولخدا(صلى الله علیه وآله) درود فرستد وهمه نیکى ها را از خدا بخواهد و به پناه برد، همان طورى که ابن عساکر گفته است درادامه آن اقشهرى مى گوید: مردانى از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله)را دیدم وقتى که در مسجد (پیامبر) بودند مانند رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قبّه جلو منبر را گرفته و رو به قبله ایستادند و دعا خواندند».
و عیاض درکتاب الشفاء از ابى قسیط وعتبى مى نویسد: «اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله)همواره وقتى که درمسجد (پیامبر) بودند قبّه منبر را که به سمت قبر بودبادستان خود مى گرفتند و رو به قبله دعا میکردند»(1)
ابوبکر اثرم مى گوید: «به ابو عبداللّه (احمد بن حنبل) گفتم:آیا لمس و مسح کردن قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) جایز است؟ گفت: نمى دانم گفتم: منبر چطور؟ گفت: آرى در این باره روایتى است که آن را از ابن ابى فدیک از ابن ابى ذئب از این عمر نقل میکنند که او (ابن عمر) منبر را مسح میکرد این مطلب (مسح کردن) را از سعید بن مسیّب درباره قبّه منبر قبل از سوختن آن نقل کرده اند و از یحیى بن سعید استاد مالک روایت شده است وقتى که او قصد خارج شدن به سوى عراق کرد نزد منبر آمد و آن را مسح نموده و دعا کرد و من دیدم که او این کار را تحسین میکرد»(2)
2ـ در فصلى از کتاب شرح الکبیر چنین آمده است :
«مسح کردن و بوسیدن دیوار قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مستحب نیست (تا این که مى گوید:) اما درباره مسح کردن منبر روایتى وارد شده است که آن را ابراهیم بن عبداللّه بن عبدالقارى نقل  کرده و در آن دارد که او ابن عمر را دید که به جاى گاه نشستن پیامبر(صلى الله علیه وآله) روى منبر دست گذاشت سپس دستش را بر صورت نهاد»(3)
3ـ بهوتى نیز همین روایت را از ابن عمر نقل کرده است.(4)
4ـ شوکانى آوره است: «از امام احمد درباره بوسیدن منبر وقبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) سئوال شد و او این مسئله را بى اشکال دانست; ولى بعضى از اصحاب او صحّت آن رابعید شمرده اند»(5)
5ـ از ابن حجر نیز مطلب چنین نقل شده است،(6) که در شرح الکبیر ابن قدامه از اثرم نقل شده است :
«أمّا المنبر فقد جاء فیه ما رواه ابراهیم بن عبداللّه بن عبدالقارى أنّه نظر الى ابن عمر و هو یضیع یده على مقعده النبىّ(صلى الله علیه وآله) من المنبر ثمّ یضعها على وجهه»;(7)
اما درباره (مسح) منبر، ابراهیم بن عبداللّه بن عبدالقارى روایت کرده است که او ابن عمر را دید که دست بر محلّ نشستن پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر روى منبر گذاشت سپس دستش را روى صورت نهاد(8)
 

 

1.وفاءالوفا ج 4، ص 1401
2.همان ص 1403
3.عبدالرحمان ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج 3، ص 496
4.کشّاف الفناع، ج 2، ص 600
5.نیل الاوطار، ج 5، 115
6.فتح البارى، ج 3، ص 496
7.ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج 3، ص 496
8.طاهرى خرم آبادى،توحید و زیارت 108 ـ 110
  ________________________________________________________________یاعلی

نظریه‏ علماى اهل سنت درباره‏ى تبرّک، مسّ منبر و قبر پیامبر و صالحان‏

سؤال: نظر علماى اهل سنّت در باره تبرک و مس منبر و قبر پیامبر و قبور صالحین چیست؟
جواب:
1. عبداللَّه فرزند احمد بن حنبل می گوید از پدرم سؤال شد که مس منبر رسول‏ اللَّه و تبرک به ‏آن و بوسیدن قبر شریف به قصد ثواب چه حکمى دارد؟ پدرم گفت اشکالى ندارد. (1)
2. رملى شافعى: تبرک به قبر پیامبر و یا علما و یا اولیا جائز است و بوسیدن و استلام آن اشکالى ندارد.(2)
3. محب الدین طبرى شافعى: بوسیدن قبر و دست گذاشتن بر روى آن جایز است و سیره عمل علماء و صالحان بر آن است. (3)
4. عسقلانى می گوید: در زمان عمر مردم گرفتار قحطى و خشکسالى شدند، یکى از اصحاب پیامبر به قبر پیامبر متوسل شد، و گفت: یا رسول‏ اللَّه‏ استسق لأمّتک فانّهم قد هلکو. (4)
5. دانشمندانى چون ابن حیان، ابن خزیمه، ابو على خلال، شیخ الحنابله در زمان گرفتارى به قبور اهل‏بیت پیامبر متوسل می شدند.(5) .(6)

منابع
1. وفاء الوفا، ج 4، ص 1414.
2. کنز المطالب، ص 219.
3. اسنى المطالب، ج 1، ص 331.
4. فتح البارى، ج 2، ص 557.
5. کتاب الثقات، ج 8، ص 456، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339، تاریخ بغداد ج 1، ص 120.
6. پاسخ به شبهات در شبهاى پیشاور ، نشر مشعر ، ص 60.

________________________________________________التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد