ظهور-یاران-استدلال با قران

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 


  _ ایاتی از قران درباره ظهور حضرت حجت ( عج)

 _ تواتر روایات ظهور. ( و پاسخ به شبه ای بزرگ- ترویج گناه و فساد به منظور تعجیل ظهور)

 منبع : سایت دفتر ایت الله العظمی مکارم شیرازی ( دامت برکاته)




ترویج فساد به منظور تعجیل در ظهور

سؤال: هرگاه شرط ظهور حضرت مهدی (عج) گسترش فساد در روی زمین است، چرا با فساد مبارزه کنیم؟

 

 

جواب: اوّلا: باید توجّه نمود که شرط ظهور امام(علیه السلام)، هرگز منحصر به گسترش فساد در اجتماع انسانى نیست; بلکه هرگاه مردم جهان از نظر رشد فکرى و کمالات روحى به حدى برسند که بتوانند ارزش وجود امام(علیه السلام) را درک نمایند و شایسته رهبرى او گردند، در این صورت امام(عج) بدون هیچ قید و شرطى ظهور نموده و از پس پرده غیبت بیرون مى آید.

در کتاب هاى عقاید و مذاهب بطور مبسوط و گسترده بحث و بررسى شده است که مانع اساسى براى غیبت امام، اخلاق و روحیّات و عدم آمادگى جامعه انسانى براى ظهور و حکومت آن حضرت است و اگر این مانع برطرف گردد، دوران غیبت او سپرى خواهد شد.

دانشمند بزرگ و فیلسوف عالى قدر اسلام مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسى در کتاب «تجرید العقائد» در این باره سه جمله کوتاه و پر مغز دارد که با توضیح مختصرى در اینجا نقل مى کنیم:

1- وُجُودُهُ لُطْفٌ: وجود امام معصوم - خواه آشکار و خواه پنهان - براى جامعه انسانى نعمت معنوى و وسیله نزدیکى به اطاعت فرمان پروردگار است; زیرا رابطه هدایت الهى میان خدا و مردم، به وسیله امام(علیه السلام) برقرار مى گردد و بسیارى از نعمت هاى معنوى و مادّى به خاطر امام به مردم مى رسد، حتّى هدایت معنوى امام نسبت به افراد شایسته همیشگى است - اگر چه او را نبینند و نشناسند.

2- وَ تَصَرُّفِه لُطْفٌ آخَر: هرگاه امام از پس پرده غیبت بیرون آید و به راهنمایى ظاهرى بپردازد و زمام امور را به دست بگیرد خود نعمت دیگرى است; در این موقع نه تنها یک گروه از وجود او بهره مند مى گردند; بلکه همه جامعه انسانى از وجود او که مظهر عدل و داد و مجرى دستورهاى آسمانى و احکام الهى است، بهره مند خواهند بود.

3- وَ عَدَمِهِ مِنّا: هرگاه او از تصرّف در امور مردم خوددارى مى کند و در پس پرده غیبت به سر مى برد و به بزرگترین آمال و آرزوى بشر تحقّق نمى بخشد، براى موانعى است که خود مردم بر سر راه او به وجود آورده اند و علّت اساسى سلب این نعمت، خود مردم هستند واگر خود مردم براى حکومت واحد جهانى ـ آن هم برپایه فضیلت و اخلاق و عدل و داد و رعایت حقوق و احکام اسلامى - آمادگى پیدا کنند، بطور مسلّم آشکار خواهد شد و هیچ گاه از ناحیه خداوند کوتاهى از ابراز لطف نبوده، این خود مردمند که ظهور حکومت حقّه الهى را به تأخیر انداخته اند.(2)

بنابر این، توسعه فساد و گسترش آلودگى، شرط منحصر ظهور امام نیست که به جز آن، به فکر راه دیگرى نباشیم و در پیدایش آن تسریع نماییم، بلکه راه نزدیکترى دارد که همان پیدایش لیاقت و شایستگى در مردم است.

و به عبارت دیگر، شرط رهبرى دو چیز است:

1- وجود رهبر

2- آمادگى مردم براى پذیرش رهبر

مسلّماً اگر شرط دوّم از ناحیه مردم تحقّق یابد، خداوند شرط اوّل را بلافاصله ایجاد خواهد نمود.

ثانیاً: گسترش فساد و آلودگى جامعه بشرى هدف اصلى نیست، بلکه زمینه را براى ظهور حضرت مهدى(عج) و اصلاح جامعه انسانى فراهم مى سازد; زیرا هنگامى که ظلم و جور زمین را فرا گرفت و بشریّت گرفتار تبعیضات ناروا و مفاسد گوناگون گردید و مشکلات طاقت فرسا گریبان انسان ها را گرفت و تجارب مختلف نشان داد که انسان تنها به اتّکاى نیروى خود و قوانینى که وضع کرده نمى تواند مشکلات را ریشه کن سازد و عدالت اجتماعى را در سراسر کره زمین مستقر نماید; در این هنگام، آمادگى فکرى کامل براى پذیرش برنامه یک رهبر الهى پیدا مى کند که بیمارى هاى این بیمار خسته را با نسخه هاى آسمانى خود درمان نماید و مى فهمد که نقش دیگر و انقلاب برترى لازم است که به همه نابسامانى ها خاتمه بخشد.

اصولا هیچ نهضت اصلاحى بدون یک زمینه فکرى قبلى انجام نمى پذیرد و اصل «عرضه و تقاضا» که یک اصل اقتصادى است، در عین حال، یک اصل اجتماعى نیز مى باشد و تا درخواستى در مردم نباشد، عرضه هر نوع کالاى معنوى و مادّى بى ارزش و بى ثمر خواهد بود.

ولى آیا زمینه فکرى و آمادگى روحى براى یک نهضت اصلاحى و جهانى، که منجر به برقرارى حکومت واحد جهانى، آن هم براساس عدل و داد و ارزش هاى اخلاقى و رعایت حقوق و مقرّرات اسلام گردد کافى است، یا این زمینه فکرى پشتوانه دیگرى لازم دارد که این دگرگونى فکرى را به صورت انقلاب خارجى درآورد و هر نوع مانع را از سر راه نهضت بردارد و از این زمینه فکرى حدّاکثر بهره بردارى را بنماید.

نه تنها تجارب بى شمار و آزمایش هاى متوالى این مطلب را تصدیق مى کند، بلکه روایات و احادیث زیادى که درباره نهضت این مصلح جهانى وارد شده است، آشکارا مى رساند که انقلاب آخرین حجّت الهى پس از پدید آمدن یک زمینه فکرى، نیاز به قدرت و نیرو دارد که بتواند در پرتو آن قدرت، از زمینه هاى موجود بهره بردارى کند و هر مانعى را که بر سر راه نهضت خود وجود دارد برطرف سازد و در احادیث اسلامى به وجود انصار و یاران و تعداد آنها و این که قیام حضرت مهدى(عج( توأم با قدرت و نیرو خواهد بود، تصریح شده است.

در این موقع ما باید براى تأمین منظور دوّم و تربیت اعوان و انصار و سربازان فداکار که جان به کف در راه آرمان هاى الهى نبرد و فداکارى نمایند، در پرورش افراد صالح و جانباز بکوشیم و تا آن جا که امکانات اجازه مى دهد، براى یک چنین نهضت وسیع جهانى، افرادى را تربیت کنیم که بتوانند آرمان هاى جهانى آن حضرت را در سرتاسر جهان تحقّق بخشند و یک چنین هدف مقدّسى در صورتى انجام مى گیرد که مصلحان اجتماع دست روى دست نگذارند و از هیچ گونه اقدامى در راه تربیت افراد با ایمان دریغ نورزند.

ثالثاً: از همه اینها گذشته، ما باید موقعیّت خود را در زمینه انقلاب «حضرت مهدى»(عج) مشخّص کنیم; بدیهى است اگر ما به گسترش فساد کمک کنیم، از کسانى خواهیم بود که انقلاب حضرت مهدى(عج) براى درهم کوبیدن آنها صورت مى گیرد و اگر درصدد اصلاح جامعه باشیم، از کسانى خواهیم بود که در ارتش انقلابى حضرت مهدى(عج) همکارى مى کنند; بنابر این، به فرض این که با کمک کردن به توسعه فساد، ظهور حضرت مهدى(عج) را به پیش بیندازیم، وضع خود را بطور قطع به خطر انداخته ایم، مگر نه این است که حضرت مهدى(عج) براى کوتاه کردن دست فاسدان و برچیدن بساط ظلم و فساد قیام مى کند، ما چگونه مى توانیم با گسترش فساد از انقلاب او بهره مند شویم؟

بنابر این، سکوت در برابر فساد و یا کمک به توسعه فساد - چه از لحاظ کلّى و چه از نظر شخصى - براى ظهور حضرت مهدى(عج) صحیح نیست.

بیشتر به نظر مى رسد که این اشکال و مغلطه کارى را کسانى درست کرده اند که مى خواهند از زیر بار مسؤولیّت ها فرار کنند و یا آلوده به هر فسادى شوند.

 

 

1. درباره مصلح غیبى جهان حضرت مهدى(عج) متجاوز از سه هزار روایت از پیامبر بزرگ و پیشوایان عالیقدر وارد شده است. نه تنها جامعه شیعه بلکه دانشمندان بزرگ اهل تسنّن مانند بخارى و مسلم و ابى داود ترمذى که همه آنها پیش از تولّد امام زمان و یا اندکى پس از تولّد وى در گذشته اند، احادیث مربوط به حضرت را در صحاح و سنن خود آورده و گروهى از آنان کتاب هاى مستقلّى پیرامون آن حضرت نوشته اند و کمتر موضوعى مانند آن; این همه احادیث و روایات پیرامون آن وارد شده است.

2. کشف المراد، طبع صیدا، ص 226.



دلالت آیه 33 سوره «توبه» بر ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)

سؤال: آیا آیه (هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) دلالت دارد؟


جواب: آیه 33 سوره «توبه» که عیناً و با همین الفاظ در سوره «صف» نیز آمده است(1) و با تفاوت مختصرى در سوره «فتح» تکرار شده،(2) خبر از واقعه مهمى مى دهد که اهمیتش موجب این تکرار شده است، خبر از جهانى شدن اسلام و عالمگیر گشتن این آئین مى دهد.
گر چه بعضى از مفسران پیروزى مورد بحث این آیه را به معنى پیروزى منطقه اى و محدود گرفته اند که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا زمان هاى بعد از آن براى اسلام و مسلمین صورت پذیرفت.
ولى با توجه به این که در آیه، هیچ گونه قید و شرطى نیست و از هر نظر مطلق است، دلیلى ندارد که معنى آن را محدود کنیم.
مفهوم آیه، پیروزى همه جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است، و معنى این سخن آن است که: سرانجام اسلام همه کره زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پیروز خواهد گشت.
شک نیست که در حال حاضر، این موضوع تحقق نیافته، ولى مى دانیم: این وعده حتمى خدا تدریجاً در حال تحقق است.
سرعت پیشرفت اسلام در جهان، و به رسمیت شناخته شدن این آئین در کشورهاى مختلف اروپائى;
نفوذ سریع آن در آمریکا و آفریقا;
اسلام آوردن بسیارى از دانشمندان و مانند اینها همگى نشان مى دهد که: اسلام رو به سوى عالمگیر شدن پیش مى رود.
ولى طبق روایات مختلفى که در منابع اسلامى وارد شده تکامل این برنامه هنگامى خواهد بود که «مهدى»(علیه السلام)ظهور کند و به برنامه جهانى شدن اسلام تحقق بخشد.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه چنین نقل مى کند:
اِنَّ ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ خُرُوجِ  الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد فَلا یَبْقىْ أَحَدٌ اِلاّ أَقَرَّ بِمُحَمَّد(صلى الله علیه وآله):
«وعده اى که در این آیه است به هنگام ظهور مهدى از آل محمّد(صلى الله علیه وآله)صورت مى پذیرد، در آن روز هیچ کس در روى زمین نخواهد بود مگر این که اقرار به حقانیت محمّد(صلى الله علیه وآله) مى کند».
و نیز در همان تفسیر از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده که:
لایَبْقى عَلى ظَهْرِ الأَرْضِ بَیْتُ مَدَر وَ لا وَبَر اِلاّ أَدْخَلَهُ اللّهُ کَلِمَةَ الاِسْلامِ:
«بر صفحه زمین هیچ خانه اى باقى نمى ماند، نه خانه هائى که از سنگ و گِل ساخته شده و نه خیمه هائى که از کرک و مو بافته اند، مگر این که خداوند نام اسلام را در آن وارد مى کند»!
و نیز از «صدوق» در کتاب «اکمال الدین» از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه چنین نقل شده:
وَ اللّهِ ما نَزَلَ تَأْوِیْلُها بَعْدُ وَ لا یَنْزِلُ تَأْوِیْلُها حَتّى یَخْرُجَ الْقائِمُ فَاِذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ یَبْقَ کافِرٌ بِاللّهِ الْعَظِیْمِ:
«به خدا سوگند هنوز محتواى این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانى تحقق مى پذیرد که قائم خروج کند و به هنگامى که او قیام کند، کسى که خدا را انکار نماید در تمام جهان باقى نخواهد ماند».
احادیث دیگرى نیز به همین مضمون از پیشوایان اسلام نقل شده است.
گروهى از مفسران نیز این تفسیر را ذیل آیه ذکر کرده اند.
ولى تعجب آور این است که: نویسنده «المنار» نه تنها در اینجا تفسیر فوق را نپذیرفته، بلکه به تناسب، وارد بحث پیرامون احادیث مهدى(علیه السلام) شده، و با تعصب خاصى که در برابر شیعه دارد و به هر بهانه اى از حملات ناجوانمردانه فروگذار نمى کند به کلى احادیث مربوط به «مهدى»(علیه السلام) را انکار کرده و آنها را متضاد! و غیر قابل قبول شمرده است! به گمان این که عقیده به وجود مهدى(علیه السلام)تنها مربوط به شیعه و یا آنها که به تشیّع تمایل دارند مى باشد!
و از این گذشته، اعتقاد به وجود مهدى(علیه السلام) را عاملى براى رکود و عقب ماندگى شمرده است.(3)

 

 

1 ـ صف، آیه 9.
2 ـ فتح، آیه 28.

3- تفسیر نمونه، جلد 7، صفحه 440.

 

 



دلالت آیه 105 سوره «انبیاء» بر یارن حضرت مهدى(علیه السلام)

سؤال: منظور عِبادِیَ الصّالِحُونَ در آیه 105 سوره «انبیاء» چیست؟


جواب: در بعضى از روایات صریحاً آیه (وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ)به یاران مهدى(علیه السلام) تفسیر شده است: در «مجمع البیان» ذیل همین آیه از امام باقر(علیه السلام) چنین مى خوانیم: هُمْ أَصْحابُ الْمَهْدِىِّ فِى آخِرِ الزَّمانِ: «بندگان صالحى را که خداوند در این آیه به عنوان وارثان زمین یاد مى کند، یاران مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان هستند».
در تفسیر «قمى» نیز در ذیل این آیه، چنین آمده است:
أَنَّ الاْ َرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ، قالَ الْقائِمُ وَ أَصْحابُهُ: «منظور از این که زمین را بندگان صالح خدا به ارث مى برند، مهدى قائم(علیه السلام) و یاران او هستند».
ناگفته پیدا است مفهوم این روایات، انحصار نیست، بلکه بیان یک مصداق عالى و آشکار است، این تفسیرها هرگز عمومیت مفهوم آیه را محدود نمى سازد.
بنابراین در هر زمان و در هر جا بندگان صالح خدا قیام کنند، پیروز و موفق خواهند بود، و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد.
علاوه بر روایات فوق، که در خصوص تفسیر این آیه وارد شده، روایات بسیار زیادى که بالغ بر حدّ تواتر است از طرق شیعه و اهل تسنن در مورد مهدى(علیه السلام) از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و همچنین از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده که همه آنها دلالت بر این دارد، سرانجام حکومت جهان به دست صالحان خواهد افتاد، مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)قیام مى کند و زمین را پر از عدل و داد مى سازد آن چنان که از ظلم و جور پر شده باشد.
از جمله این حدیث معروف است که در اکثر منابع اسلامى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده:
لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إِلاّ یَوْمٌ، لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الْیَوْمَ، حَتّى یَبْعَثَ رَجُلاً (صالِحاً) مِنْ أَهْلِ بَیْتِى یَمْلاَ ُ الاْ َرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً:
«اگر از عمر جهان جز یک روز نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى کند تا مرد صالحى را از خاندان من برانگیزد، که صفحه زمین را پر از عدل و داد کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده است».
این حدیث، با همین تعبیر یا مختصر تفاوتى در بسیارى از کتب شیعه و اهل سنت آمده است.
گروهى از بزرگان علماى اسلام، از قدیم و جدید، سنى و شیعه در کتاب هاى خود تصریح کرده اند: احادیث در زمینه قیام مهدى(علیه السلام) در سر حد تواتر است و به هیچ وجه قابل انکار نیست، حتى کتاب هائى بالخصوص در این
مورد نوشته اند که شرح آن را مى توانید در جلد هفتم تفسیر «نمونه» ذیل آیه 33 سوره «توبه» (صفحه 374 به بعد) مطالعه فرمائید.(1)

 

 

1-تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 261.


 

دلالت آیه 30 سوره «ملک» بر ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)

سؤال: آیا آیه (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماء مَعِین) به ظهور حضرت مهدى(عج) دلالت دارد؟


جواب: در روایاتى که از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به ما رسیده، آیه 30 سوره «ملک» که مىفرماید: «به آنها بگو به من خبر دهید اگر آب هاى مورد استفاده شما در زمین فرو رود چه کسى مى تواند آب جارى در دسترس شما قرار دهد»؟! (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماء مَعِین)، به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) و عدل جهان گستر او تفسیر شده است، از جمله، در حدیثى، از امام باقر(علیه السلام)در تفسیر این آیه مى خوانیم:
نُزِلَتْ فِى الاِْمامِ الْقائِمِ(علیه السلام) یَقُولُ إِنْ أَصْبَحَ إِمامُکُمْ غائِباً عَنْکُمْ، لاتَدْرُونَ أَیْنَ هُوَ؟ فَمَنْ یَأْتِیْکُمْ بِإِمام ظاهِر یَأْتِیْکُمْ بِأَخْبارِ السَّمواتِ وَ الاْ َرْضِ، وَ حَلالِ اللّهِ وَ حَرامِهِ، ثُمَّ قالَ: وَ اللّهِ ما جاءَ تَأْوِیْلُ هذِهِ الاْ یَةِ، وَ لابُدَّ أَنْ یَجِىءَ تَأْوِیْلُها:
«این آیه درباره امامى نازل شده است که، قیام به عدل الهى مى کند، (حضرت مهدى(علیه السلام)) مى گوید: اگر امام شما پنهان گردد، و ندانید کجاست; چه کسى براى شما امامى مى فرستد، که اخبار آسمان ها و زمین، و حلال و حرام  خدا را براى شما شرح دهد؟».
سپس فرمود: «به خدا سوگند، تأویل این آیه هنوز نیامده و سرانجام خواهد آمد».
روایات در این زمینه فراوان است، باید توجه داشت که، همه، از باب «تطبیق» است، و به تعبیر دیگر، ظاهر آیه مربوط به آب جارى است، که مایه حیات موجودات زنده است، و باطن آیه، مربوط به وجود امام، علم و عدالت جهان گستر او است، که آن نیز مایه حیات جامعه انسانى است.
آیات قرآن معانى متعدد، ظاهر و باطن دارد، و باید گفت: پى بردن به بطون آیات، جز براى پیامبر و امام معصوم ممکن نیست، و هیچ کس حق ندارد چیزى به عنوان باطن آیه از پیش خود مطرح کند، آنچه ما مى گوئیم، مربوط به ظواهر آیات است، و آنچه مربوط به بطون آیات است، فقط باید از معصومین بشنویم.(1)

 

 

1- تفسیر نمونه، جلد 24، صفحه 367.

 


 

دلالت آیه 80 سوره «اسراء» بر ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)

سؤال: منظور از «جاءالحق» در آیه (وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُإِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً) چیست؟


جواب: در بعضى از روایات، جمله «قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» به قیام مهدى(علیه السلام) تفسیر شده است، امام باقر(علیه السلام) فرمود: مفهوم این سخن الهى این است که: إِذا قامَ الْقائِمُ(علیه السلام) ذَهَبَتْ دَوْلَةُ الْباطِلِ: «هنگامى که امام قائم(علیه السلام)قیام کند، دولت باطل برچیده مى شود».
در روایت دیگرى مى خوانیم: «مهدى(علیه السلام) به هنگام تولد بر بازویش این جمله نقش بسته بود:
جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً».
مسلماً مفهوم این احادیث منحصر ساختن معنى وسیع آیه، به این مصداق نیست، بلکه قیام مهدى(علیه السلام) از روشن ترین مصداق هاى آن است که: نتیجه اش پیروزى نهائى حق بر باطل در سراسر جهان مى باشد.
در حالات پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: در روز فتح مکّه وارد مسجد الحرام شد و 360 بت که از قبائل عرب بر گرد خانه «کعبه» چیده شده بود، هر یکى را پس از دیگرى با عصاى خود سرنگون مى ساخت و پیوسته مى فرمود: «
جاءَ  الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً».
کوتاه سخن این که: این قانون کلّى الهى، و ناموس تخلّف ناپذیر آفرینش، در هر عصر و زمانى مصداقى دارد، قیام پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پیروزیش بر لشکر شرک و بت پرستى، و همچنین قیام مهدى(علیه السلام) ارواحنا له الفداء بر ستمگران و جباران جهان، از چهره هاى روشن و تابناک این قانون عمومى است.
و همین قانون الهى است که رهروان راه حق را در برابر مشکلات، امیدوار، نیرومند، قوى و پر استقامت مى دارد و به ما در همه تلاش هاى اسلامى مان نشاط و نیرو مى بخشد.(1)

 

 

1- تفسیر نمونه، جلد 12، صفحه 261.




تواتر روایات ظهور مهدى(ع)

سؤال: آیا روایات مربوط به ظهور مهدى(علیه السلام)مخالف دارد؟


جواب: گر چه کتاب هاى فراوانى به وسیله دانشمندان اهل سنت، و علماى شیعه پیرامون احادیث مربوط به قیام مهدى(علیه السلام) نوشته شده است، ولى به عقیده ما چیزى گویاتر و در عین حال فشرده تر از نامه اى که گروهى از دانشمندان «حجاز» در پاسخ یکى از سؤال کنندگان فرستاده اند نیست، بدین رو عین ترجمه آن را ذیلاً از نظر خوانندگان محترم مى گذرانیم.
اما قبلاً یادآور مى شویم که:
روایات مربوط به قیام مهدى(علیه السلام) چنان است که هیچ محقق اسلامى پیرو هر یک از گروه ها و مذاهب باشد نمى تواند «تواتر» آن را انکار کند.
تا کنون کتاب هاى زیادى در این زمینه نوشته شده و نویسندگان آنها متفقاً صحت احادیث مربوط به مصلح جهانى یعنى «مهدى»(علیه السلام) را پذیرفته اند. تنها افراد بسیار معدودى مانند «ابن خلدون» و «احمد امین مصرى» در صدور این اخبار از پیامبر(صلى الله علیه وآله) تردید کرده اند و قرائنى در دست داریم که انگیزه آنها در این کار ضعف اخبار نبوده بلکه فکر مى کردند روایات مربوط به «مهدى»(علیه السلام) مشتمل بر مسائلى است که به سادگى نمى توان آنها را باور کرد.
یا به خاطر این که احادیث درست از نادرست را نتوانسته اند جدا کنند، یا تفسیر آن را در نیافته اند.
در هر صورت لازم است قبل از هر چیز سؤال و جوابى را که اخیراً از طرف «رابطة العالم الاسلامى» که زیر نفوذ افراطى ترین جناح هاى اسلامى، یعنى «وهابیان» قرار دارد، نشر یافته، از نظر خوانندگان عزیز بگذرانیم، تا روشن شود مسأله ظهور مهدى(علیه السلام) در میان مسلمانان قولى است که جملگى بر آنند و به عقیده ما مدارک لازم در این رساله کوتاه آن چنان جمع آورى شده که هیچ کسى را یاراى انکار آن نیست، و اگر «وهابیان» سختگیر نیز در برابر آن تسلیم شده اند، به همین دلیل است.
در حدود یک سال قبل(1) شخصى به نام «ابومحمّد» از «کنیا» سؤالى درباره ظهور مهدى منتظر(علیه السلام) از «رابطة العالم الاسلامى» کرده.
دبیر کل «رابطه» یعنى «محمّد صالح القزاز» در پاسخى که براى او فرستاده است ضمن تصریح به این که «ابن تیمیة» مؤسس مذهب وهابیان نیز احادیث مربوط به ظهور مهدى(علیه السلام) را پذیرفته، متن رساله اى را که پنج تن از علماى معروف فعلى «حجاز» در این زمینه تهیه کرده اند، براى او ارسال داشته است.
در این رساله پس از ذکر نام حضرت مهدى(علیه السلام) و محل ظهور او یعنى «مکّه» چنین مى خوانیم:
«...به هنگام ظهور فساد در جهان و انتشار کفر و ستم، خداوند به وسیله او (مهدى(علیه السلام)) جهان را پر از عدل و داد مى کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است...».
او آخرین «خلفاى راشدین دوازده گانه» است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر از آنها در کتب «صحاح» داده است.
احادیث مربوط به مهدى را بسیارى از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند از جمله:
عُثمان بن عَفّان، على بن ابى طالب، طَلْحَة بن عُبَیْداللّه، عَبْدُ الرَّحْمن بن عَوْف، عبداللّه بن عباس، عمار یاسر، عبداللّه بن مسعود، ابوسعید خدرى، ثوبان، قرة بن ایاس مزنى، عبداللّه بن حارث، ابوهُرَیره، حُذَیفَة بن یَمان، جابر بن عبداللّه، ابوأَمامَه، جابر بن ماجد، عبداللّه بن عُمَر، انس بن مالک، عمران بن حُصَین، و امّ سَلَمَه.
اینها بیست نفر از کسانى هستند که روایات مهدى(علیه السلام) را نقل کرده اند و غیر از آنها افراد زیاد دیگرى نیز وجود دارند.
سخنان فراوانى نیز از خود صحابه نقل شده که در آن بحث از ظهور مهدى(علیه السلام) به میان آمده که آنها را نیز مى توان در ردیف روایات پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار داد.
زیرا این مسأله از مسائلى نیست که با اجتهاد بتوان چیزى پیرامون آن گفت (بنابراین آنها نیز طبعاً این مطلب را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) شنیده اند).
سپس اضافه مى کند:
هم احادیث بالا که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده، و هم شهادت و گواهى صحابه که در اینجا در حکم حدیث است، در بسیارى از کتب معروف اسلامى و متون اصلى حدیث اعم از «سنن»، «معاجم» و «مسانید» آمده است. از جمله:
«سنن ابوداود»، «سنن ترمذى»، «ابن ماجه»، «ابن عمرو الدانى»، «مسند احمد» و «ابن یعلى»، «بزّاز»، «صحیح حاکم»، «معاجم طبرانى» (کبیر و متوسط) «رویانى»، «دارقطنى»، «ابونعیم» در «اخبار المهدى»، «خطیب» در «تاریخ بغداد»، «ابن عساکر» در «تاریخ دمشق»، و غیر اینها.
بعد از آن اضافه مى کند:
بعضى از دانشمندان اسلامى در این زمینه، کتاب هاى مخصوصى تألیف کرده اند از جمله:
«ابونعیم» کتاب «اخبار المهدى»، «ابن حجر هیثمى» کتاب «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر»، «شوکانى» کتاب «التوضیح فى تواتر ما جاء فى المنتظر و الدجال و المسیح»، «ادریس عراقى مغربى» کتاب «المهدى»، «ابوالعباس ابن عبد المؤمن المغربى» کتاب «الوهم المکنون فى الرد على ابن خلدون».
و آخرین کسى که در این زمینه بحث مشروحى نگاشته، مدیر دانشگاه اسلامى «مدینه» است که در چندین شماره در مجله دانشگاه مزبور بحث کرده است.
باز اضافه مى کند:
عده اى از بزرگان و دانشمندان اسلام از قدیم و جدید نیز در نوشته هاى خود تصریح کرده اند که: احادیث در زمینه مهدى(علیه السلام) در سر حدّ تواتر است (و به هیچ وجه قابل انکار نیست) از جمله:
«السّخاوى» در کتاب «فتح المغیث»، «محمّد ابن احمد سفاوینى» در «شرح العقیدة»، «ابوالحسن الابرى» در «مناقب الشافعى»، «ابن تیمیه» در کتاب فتاوایش، «سیوطى» در «الحاوى»، «ادریس عراقى» در تألیفى که در زمینه مهدى دارد، «شوکانى» در کتاب «التوضیح فى تواتر ما جاء فى المنتظر...»، «محمّد جعفر کنانى» در «نظم التناثر»، «ابوالعباس ابن عبد المؤمن» در «الوهم المکنون»...
در پایان بحث مى گوید: (تنها) «ابن خلدون» است که خواسته احادیث مربوط به مهدى را با حدیث بى اساس و مجعولى که مى گوید:
لا مَهْدِىَّ اِلاّ عِیْسى: «مهدى جز عیسى نیست»! مورد ایراد قرار دهد.
ولى بزرگان پیشوایان و دانشمندان اسلام گفتار او را رد کرده اند، به خصوص «ابن عبد المؤمن» که در رد گفتار او کتاب ویژه اى نوشته است که سى سال قبل در شرق و غرب انتشار یافته.
حفاظ احادیث و بزرگان دانشمندان حدیث نیز تصریح کرده اند که احادیث مهدى(علیه السلام) مشتمل بر احادیث «صحیح» و «حسن» است و مجموع آن متواتر مى باشد.
«بنابراین اعتقاد به ظهور مهدى (بر هر مسلمانى) واجب است، و این جزء عقاید اهل سنت و جماعت محسوب مى شود و جز افراد نادان و بى خبر یا بدعت گذار آن را انکار نمى کنند»!(2)
 

 

1 ـ سال 1976 میلادى.

2-تفسیر نمونه، جلد 7، صفحه 443.

____________________________________________________________________ یاعلی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد