دانستنیهایی بیشتر از قران

بسم الله الرحمن الرحیم


 

 با سلام و ارزوی سلامتی. یک سری مطالب جالب و ناب در باره قران شناسی در این بخش قرار دادم. مثلا چرا سوره توبه بسن الله ندارد؟ و ایه ها و اعجاز و ... در باره قران. ایت الله العظمی مکارم شیرازی.      طول عمر پربرکت تمام مراجع و علما صلوات.



دلیل آغاز شدن سوره توبه بدون بسم الّله

سؤال: چرا سوره «توبه» بسم الّله ندارد؟
 

جواب: پاسخ این سؤال را چگونگى شروع این سوره به ما مى دهد; زیرا این سوره در واقع با اعلان جنگ به دشمنان پیمان شکن، و اظهار برائت و بیزارى و پیش گرفتن یک روش محکم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است، و روشنگر خشم خداوند نسبت به این گروه است و با «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیْمِ» که نشانه صلح و دوستى و محبت و بیان کننده صفت رحمانیت و رحیمیت خدا است، تناسب ندارد.
این موضوع در روایتى از على(علیه السلام) نقل شده است.
گروهى نیز معتقدند: چون این سوره در حقیقت دنباله سوره «انفال» است; زیرا در سوره «انفال» پیرامون پیمان ها سخن گفته شده، و در این سوره پیرامون الغاى پیمان هاى پیمان شکنان بحث شده، لذا «بسم اللّه» در میان این دو ذکر نشده است.
روایتى نیز در این باره از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.
و هیچ مانعى ندارد که علت ترک «بسم اللّه» هر دو موضوع باشد، که به یکى در روایت نخست و به دیگرى در روایت دوم اشاره شده است.(1)
 

سوگندهاى قرآن

سؤال: چرا خداوند در قرآن قسم مى خورد؟


جواب: در پاسخ این سؤال باید بگوئیم: درست است که خداوند از همه راستگویان، راستگوتر است، و نیازى به سوگند ندارد، به علاوه سوگند اگر براى مؤمنان باشد، که آنها بدون سوگند تسلیمند، و اگر براى منکران باشد که آنها اعتقادى به سوگندهاى الهى ندارند.
ولى، توجه به دو نکته، مشکل سوگند را در تمام آیات قرآن حل خواهد کرد.
نخست این که: همیشه سوگند به امور پر ارزش و مهم یاد مى کنند، بنابراین سوگندهاى قرآن، دلیل بر عظمت و اهمیت امورى است که به آنها سوگند یاد شده، و همین امر، سبب اندیشه هر چه بیشتر در «مقسم به» یعنى چیزى که سوگند به آن یاد شده، مى گردد، اندیشه اى که انسان را به حقایق تازه آشنا مى سازد.
دیگر این که: سوگند، همیشه براى تأکید است، و دلیل بر این است: امورى که براى آن سوگند یاد شده، از امور کاملاً جدى و مؤکد است.

از این گذشته، هرگاه گوینده، سخن خود را قاطعانه بیان کند از نظر روانى در قلب شنونده بیشتر اثر مى گذارد، مؤمنان را قوى تر، و منکران را نرم تر مى سازد.(1)


           صلوات


 

شأن نزول آیه (26) سوره «بقره»

این چگونه وحى آسمانى است، که مثل به عنکبوت و مگس مى زند؟
26 . إِنَّ اللّهَ لایَسْتَحْیی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ کَثیراً وَ یَهْدی بِهِ کَثیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ
خداوند از این که به (موجودات ظاهراً کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمى کند. (در این میان) آنها که ایمان آورده اند، مى دانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان; و اما آنها که راه کفر را پیموده اند، (این موضوع را بهانه کرده) مى گویند: «منظور خداوند از این مَثَل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مى کند; ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد!


شأن نزول:
جمعى از مفسران از «ابن عباس» در شأن نزول آیه فوق چنین نقل کرده اند: هنگامى که خداوند در آیات گذشته پیرامون منافقین، دو مثال بیان کرد
(مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نارا... ـ و ـ أَوْ کَصَیِّب مِنَ السَّماءِ) منافقین گفتند: خداوند برتر و بالاتر از این است که چنین مثال هائى بزند، و از این راه در وحى بودن قرآن اظهار تردید کردند، در این موقع آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.(1)
بعضى دیگر گفته اند: هنگامى که در آیات قرآن، مثل هائى به «ذباب» (مگس) و «عنکبوت» زده مى شد، جمعى از مشرکان این موضوع را بهانه قرار داده، زبان به انتقاد گشودند و مسخره کردند که این چگونه وحى آسمانى است که سخن از «عنکبوت» و «مگس» مى گوید؟ آیه فوق نازل شد و با تعبیراتى زنده به آنها جواب داد.(2) ـ (3)

1. «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث; «جوامع الجامع»، ج 1، ص87، ذیل آیه; «درّ المنثور»،ج 1، ص41 .
2. «بحار الانوار»، ج 9، ص177، ح 5، و ج 24، ص388، ح 112; «تفسیر امام عسکرى»، ص205 .

 

                        شادی روح امام و شهدا صلوات      




تصریح به نام ابولهب در قرآن

سؤال: چرا قرآن ابولهب را با ذکر نامش مورد سرزنش قرار داده است؟

 

جواب: با روشن شدن موضع «ابولهب» پاسخ این سؤال نیز روشن مى شود.
نام او «عبد العزى» (ب
نده بتِ عُزّى) و کنیه او «ابولهب» بود، انتخاب این کنیه براى او شاید از این جهت بوده که، صورتى سرخ و برافروخته داشت، چون «لهب» در لغت به معنى شعله آتش است.
او و همسرش «ام جمیل» که خواهر «ابوسفیان» بود، از سخت ترین و بدزبان ترین دشمنان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بودند.
در روایتى آمده است: شخصى به نام «طارق محاربى» مى گوید: من در بازار «ذى المجاز» بودم («ذى المجاز» نزدیک «عرفات» در فاصله کمى از «مکّه» است) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مى زند: «اى مردم! بگوئید:
لا اله الا اللّه تا رستگار شوید»، و مردى را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پاى او مى زند، به گونه اى که خون از پاهایش جارى بود، و فریاد مى زد: «اى مردم! این دروغگو است، او را تصدیق نکنید»!.
من سؤال کردم: این جوان کیست؟ گفتند: «محمّد» است که گمان مى کند: پیامبر مى باشد، و این پیرمرد عمویش «ابولهب» است که او را دروغگو مى داند.
در خبر دیگرى آمده است: «ربیعة بن عباد» مى گوید: من با پدرم بودم، رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) را دیدم که به سراغ قبائل عرب مى رفت، و هر کدام را صدا مى زد و مى گفت: من رسول خدا به سوى شما هستم، جز خداى یگانه را نپرستید، و چیزى را همتاى او قرار ندهید...
هنگامى که او از سخنش فارغ مى شد، مرد احول خوش صورتى که پشت سرش بود صدا مى زد: «اى قبیله فلان! این مرد مى خواهد که شما بت لات و عزى، و هم پیمان هاى خود را رها کنید، و به سراغ بدعت و ضلالت او بروید، به سخنانش گوش فرا ندهید، و از او پیروى نکنید»!
من سؤال کردم: او کیست؟ گفتند: عمویش «ابولهب» است.
در خبر دیگرى مى خوانیم: هر زمان گروهى از اعراب خارج «مکّه» وارد آن شهر مى شدند، به سراغ «ابولهب» مى رفتند ـ به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و سن و سال بالاى او ـ و از رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) تحقیق مى نمودند، او مى گفت: محمّد مرد ساحرى است، آنها نیز بى آن که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را ملاقات کنند بازمى گشتند، در این هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از «مکّه» بازنمى گردیم تا او را ببینیم، «ابولهب» گفت: ما پیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم! مرگ بر او باد!.
از این روایات به خوبى استفاده مى شود: او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بود، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمى کرد، مخصوصاً زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبیرات رکیک و زننده اى مى کرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) محسوب مى شد، و به همین جهت، آیات مورد بحث، با این صراحت و خشونت، او و همسرش «ام جمیل» را به باد انتقاد مى گیرد.

او تنها کسى بود که پیمان حمایت «بنى هاشم» از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را امضاء نکرد، و در صف دشمنان او قرار گرفت، و در پیمان هاى دشمنان شرکت نمود. با توجه به این حقایق، دلیل وضع استثنائى این سوره روشن مى شود.(1)


    شادی قلب مبارک امام زمان عجل الله فرجه الشریف صلوات

تشبیه هلال ماه به خوشه خرما

سؤال: خداى متعال چه توصیفى از هلال ماه در قرآن بیان مى کند؟


جواب: در آیه 39 سوره «یس» مى خوانیم: «ما براى ماه منزلهائى قرار دادیم، و به هنگامى که این منزلها را طى کرد، سرانجام به صورت شاخه کهنه قوسى شکل، زرد رنگ خرما، در مى آید»! (
وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ).
منظور از «
مَنازِلَ» همان منزلگاه هاى بیست و هشتگانه اى است که ماه قبل از «محاق» و تاریکى مطلق، طى مى کند; زیرا هنگامى که ماه، سى روز تمام باشد، تا شب بیست و هشتم در آسمان قابل رؤیت است، ولى در شب بیست و هشتم به صورت هلال بسیار باریک زرد رنگ، کم نور و کم فروغ در مى آید، و در دو شب باقیمانده قابل رؤیت نیست که آن را «محاق» مى نامند، البته در ماههائى که بیست و نه روز است، تا شب بیست و هفتم معمولاً ماه در آسمان دیده مى شود، و دو شب باقیمانده «محاق» است.
این منزلگاه ها کاملاً دقیق و حساب شده است، به طورى که منجمان از صدها سال قبل، مى توانند طبق محاسبات دقیقى که دارند، آن را پیش بینى کنند!
این نظام عجیب به زندگى انسانها نظم مى بخشد، و یک تقویم طبیعى آسمانى است که با سواد و بى سواد، توانائى خواندن آن را دارد، به طورى که اگر انسان کمى دقت و ممارست در وضع ماه، در شبهاى مختلف کند، مى تواند با نگاه کردن وضع آن، دقیقاً و یا تقریبا بداند آن شب، کدام شب از ماه است (و ما این امر را آزموده ایم).
زیرا در آغاز ماه، نوک هاى هلال رو به طرف بالا است، و تدریجاً بر حجم ماه افزوده مى شود تا هفتم که نیمى از دایره کامل ماه آشکار مى شود، و باز بر آن افزوده مى شود، تا چهاردهم که به صورت بدر کامل در مى آید.
از آن به بعد، از سمت پائین ماه کم مى شود، تا بیست و یکم که باز، به صورت نیم دایره در مى آید، همچنین از آن کاسته مى شود تا شب بیست و هشتم که به صورت هلال ضعیفِ کم رنگى در مى آید که نوکهاى آن رو به طرف پائین است.
آرى، اساس زندگى انسانها را نظم، تشکیل مى دهد، و نظم، بدون تعیین دقیق زمان، امکان پذیر نیست، و خداوند این تقویم دقیق ماهانه و سالانه را در آسمان براى همین هدف قرار داده است.
و از همین جا مفهوم تعبیر لطیف «
کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ» روشن مى شود.
زیرا «
عُرْجُون»، به طورى که غالب مفسران و ارباب لغت گفته اند، آن قسمت از خوشه خرماست که به درخت، اتصال دارد.
توضیح این که: خرما به صورت خوشه، بر درخت ظاهر مى شود، پایه این خوشه، به صورت چوب قوسى شکل زرد رنگى است که به درخت متصل است و نوک آن مانند جارو است، و دانه هاى خرما همچون دانه هاى انگور به نخهاى آن متصل اند، هنگامى که خوشه «نخل» را مى برند آن پایه قوسى شکل، بر درخت باقى مى ماند که وقتى مى خشکد و پژمرده مى شود، کاملاً به هلال قبل از محاق، مى ماند; زیرا همان گونه که هلال آخر ماه، که در جانب مشرق آسمان، نزدیک صبحگاهان ظاهر مى شود، خمیده، پژمرده، زرد رنگ، و نوکهاى آن رو به پائین است، «عرجون قدیم» نیز همین گونه است.
در حقیقت، این شباهت در جهات مختلف ظاهر مى شود:
از نظر هلالى بودن چوب خوشه خرما، از نظر زرد رنگ بودن، از نظر پژمردگى، از نظر تمایل نوک قوس آن به طرف پائین، و از نظر قرار گرفتن در میان توده سبز رنگ شاخه هاى درخت «نخل» که بى شباهت به قرار گرفتن هلال آخرین شب، در میان آسمان تیره رنگ نیست.
و توصیف آن به «قدیم» اشاره به کهنگى آن است; زیرا هر قدر این شاخه ها کهنه تر مى شود، باریکتر، پژمرده تر، و زرد رنگ تر، مى شود و شباهت بیشترى به هلال آخر ماه، پیدا مى کند، سبحان اللّه که در یک تعبیر کوتاه چه ظرافتها و چه زیبائیها نهفته شده است؟!(1)
 

1. تفسیر نمونه، جلد 18، صفحه 406.


       ظهور اقا و مو لا حضرت امام زمان صلوات


 

تشبیه عمل کفار به کار عنکبوت

سؤال: تشبیه قرآن درباره کسانى که غیر خدا را ولى و معبود قرار داده اند چیست؟


جواب: خداى متعال در آیه 41 سوره «عنکبوت» مثال جالب و گویائى براى کسانى که غیر خدا را معبود و ولى خود قرار مى دهند بیان مى کند، که هر چه درباره این مثال بیندیشیم، نکات بیشترى از آن، عائدمان مى شود.
مى فرماید: «کسانى که غیر از خدا را ولى و معبود خود برگزیدند، همچون عنکبوتند که خانه اى براى خود برگزیده، و سست ترین خانه ها، خانه عنکبوت است، اگر مى دانستند»! (
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
چه مثال رسا و جالبى! و چه تشبیه گویا و دقیقى؟!
درست دقت کنید: هر حیوان و حشره اى براى خود خانه و لانه اى دارد، اما هیچ یک از این خانه ها، به سستى خانه «عنکبوت» نیست.
اصولاً، خانه باید دیوار و سقف و درى داشته باشد، و صاحب آن را از حوادث حفظ کند، طعمه و غذا و نیازهاى او را در خود نگاه دارد.
بعضى از خانه ها سقف ندارند اما لااقل دیوارى دارند یا اگر دیوار ندارند، سقفى دارند.
اما لانه «عنکبوت» که از تعدادى تارهاى بسیار نازک، ساخته شده، نه دیوارى دارد، نه سقفى، نه حیاطى و نه درى، اینها همه از یک سو.
از سوى دیگر، مصالح آن به قدرى سست و بى دوام است که در برابر هیچ حادثه اى مقاومت نمى کند.
اگر نسیم ملایمى بوزد، تار و پودش را درهم مى ریزد!
اگر چند قطره باران بر آن ببارد، آن را متلاشى مى کند!
کمترین شعله آتشى به آن برسد، نابودش مى سازد.
حتى اگر گرد و غبار بر آن بنشیند پاره پاره مى شود، و از سقف خانه آویزان مى گردد.
معبودهاى دروغین این گروه نیز، نه سودى دارند و نه زیانى، نه مشکلى را حل مى کنند، و نه در روز بیچارگى پناهگاه کسى هستند.
درست است که این خانه براى «عنکبوت» با آن پاهاى بلند و طولانیش هم مرکز استراحت است و هم در و دکان و دامى براى صید حشرات و تحصیل غذا.
ولى، در مقایسه با خانه هاى حیوانات و حشرات دیگر، بى نهایت سست و بى دوام است.

کسانى که، غیر خدا را تکیه گاه خود قرار دهند، تکیه آنها بر تار «عنکبوت» است.
آنها که غیر از خدا را معبود خویش برگزینند، تکیه آنها بر تار «عنکبوت» است، تخت و تاج فرعون ها، اموال بى حساب قارون ها، قصرها و گنج هاى شاهان، همه، مانند تارهاى «عنکبوت» است.
بى دوام، سست، غیر قابل اعتماد و ناپایدار در برابر طوفان حوادث.
تاریخ نیز نشان مى دهد که، به راستى هیچ یک از این امور نمى تواند تکیه گاه انسان گردد.
ولى، آنها که بر ایمان و توکل بر خدا، تکیه مى کنند، تکیه بر سدّ پولادین دارند.(1)
 

1. تفسیر نمونه، جلد 16، صفحه 293.
                 شادی روح مداح با صفای اهل بیت مرحوم سید ذاکر صلوات


 

مجالسى که در آن آیات قرآن استهزاء مى شود

سؤال: وظیفه مؤمنان در مورد جلساتى که در آن آیات قرآن استهزاء مى شود چیست؟

 

جواب: پاسخ این سؤال در آیه 140 سوره «نساء» بیان شده است. از «ابن عباس» درباره شأن نزول این آیه چنین نقل شده: جمعى از منافقان در جلسات دانشمندان یهود مى نشستند، جلساتى که در آن نسبت به آیات قرآن استهزاء مى شد. آیه فوق نازل گشت و عاقبت شوم این عمل را روشن ساخت.
در آیه 68 سوره «انعام» که از سوره هاى «مکّى» قرآن است، صریحاً به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داده شده است: «اگر مشاهده کنى کسانى نسبت به آیات قرآن استهزاء مى کنند و سخنان ناروا مى گویند، از آنها اعراض کن».
مسلّم است این حکم اختصاصى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ندارد، بلکه یک دستور عمومى است که در شکل خطاب، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیان شده، و فلسفه آن هم کاملاً روشن است; زیرا این یک نوع مبارزه عملى به شکل منفى در برابر این گونه کارها است.
آیه مورد بحث، بار دیگر این حکم اسلامى را تأکید مى کند و به مسلمانان هشدار مى دهد: «در قرآن به شما قبلاً دستور داده شده هنگامى که بشنوید افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مىورزند و استهزاء مى کنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند» (
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیث غَیْرِهِ).
سپس نتیجه این کار را چنین بیان مى کند: «اگر شما در این گونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود و سرنوشتتان سرنوشت آنها است» (
إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ).
و باز براى تأکید این مطلب اضافه مى کند: شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است، مى فرماید: «و خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع مى کند» (
إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً).
در این آیه نکاتى وجود دارد که ذیلاً به آن اشاره مى شود.
1 ـ شرکت در این گونه «جلسات گناه» به منزله شرکت در «گناه» است، اگر چه شرکت کننده ساکت باشد; زیرا این گونه سکوت ها یک نوع رضایت و امضاى عملى است.
2 ـ نهى از منکر، اگر به صورت «مثبت» امکان پذیر نباشد، لااقل باید به صورت «منفى» انجام گیرد، به این طریق که انسان باید از محیط گناه، و مجلس گناه دور شود.
3 ـ کسانى که با سکوت خود و شرکت در این گونه جلسات، عملاً گناهکاران را تشویق مى کنند مجازاتى همانند مرتکبین گناه دارند.
4 ـ نشست و برخاست با کافران در صورتى که نسبت به آیات الهى توهین نکنند و خطر دیگرى نداشته باشد، مانعى ندارد; زیرا جمله «
حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیث غَیْرِهِ» این کار را مباح شمرده است.
5 ـ مجامله با این گونه گناهکاران نشانه روح نفاق است; زیرا یک مسلمان واقعى هرگز نمى تواند در مجلسى شرکت کند، که در آن نسبت به آیات و احکام الهى توهین شود، و اعتراض ننماید، یا لااقل عدم رضایت خود را با ترک آن مجلس آشکار نسازد.(1)
 

1-تفسیر نمونه، جلد 4، صفحه 225.

         هدیه به دردانه پیامبر اسلام حضرت فاطمه زهرا (س) صلوات


آداب تلاوت قرآن

 سؤال: خداى متعال چه آدابى را براى تلاوت آیات قرآن بیان مى کند؟


جواب: همه چیز نیاز به برنامه دارد مخصوصاً بهره گیرى از کتاب بزرگى همچون قرآن، به همین دلیل، در خود قرآن براى تلاوت و بهره گیرى از این آیات، آداب و شرائطى بیان شده است:
1 ـ نخست مى گوید:
لایَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ: «قرآن را جز پاکان لمس نمى کنند»(1) این تعبیر ممکن است هم اشاره به پاکیزگى ظاهرى باشد که تماس گرفتن با خطوط قرآن باید توأم با طهارت و وضو باشد، و هم اشاره به این که: درک مفاهیم و محتواى این آیات، تنها براى کسانى میّسر است که پاک از رذائل اخلاقى باشند، تا صفات زشتى که بر دیده حقیقت بین انسان پرده مى افکند، آنها را از مشاهده جمال حق محروم نگرداند.
2 ـ به هنگام آغاز تلاوت قرآن باید از شیطان رجیم و رانده شده درگاه حق، به خدا پناه برد، چنانکه در آیات فوق خواندیم: «
فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ».در روایتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که: در پاسخ این سؤال: چگونه این دستور را عمل کنیم؟ و چه بگوئیم؟ فرمود: بگو: «أَسْتَعِیذُ بِالسَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیْمِ».و در روایت دیگرى مى خوانیم که: امام(علیه السلام) به هنگام تلاوت سوره «حمد» فرمود: أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ یَحْضُرُونِ: «به خداوند شنوا و دانا از شیطان رجیم پناه مى برم، و هم به او پناه مى برم از این که نزد من حضور یابند»!.و همان گونه که در بالا گفتیم این پناه بردن، نباید محدود به لفظ و سخن باشد بلکه باید در اعماق روح و جان نفوذ کند، به گونه اى که انسان هنگام تلاوت قرآن از خوهاى شیطانى جدا گردد، و به صفات الهى نزدیک شود، تا موانع فهم کلام حق از محیط فکر او برخیزد و جمال دلاراى حقیقت را به درستى ببیند.بنابراین، پناه بردن به خدا از شیطان، هم در آغاز تلاوت قرآن لازم است و هم در تمام مدت تلاوت هر چند به زبان نباشد.
3 ـ قرآن را باید به صورت «ترتیل» تلاوت کرد، یعنى شمرده، و توأم با تفکر: «
وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیْلاً».(2)در حدیثى در تفسیر این آیه از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّ الْقُرْآنَ لایُقْرَأُ هَذْرَمَةً، وَ لَکِنْ یُرَتَّلُ تَرْتِیلاً، إِذَا مَرَرْتَ بِآیَة فِیها ذِکْرُ النّارِ وَقَفْتَ عِنْدَهَا، وَ تَعَوَّذْتَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ: «قرآن را تند و دست و پا شکسته نباید خواند، بلکه باید به آرامى تلاوت کرد، هنگامى که به آیه اى مى رسى که در آن ذکر آتش دوزخ شده است توقف مى کنى (و مى اندیشى) و به خدا از آتش دوزخ پناه مى برى»!
4 ـ علاوه بر ترتیل، دستور به «تدبّر و تفکر» در آیات قرآن داده است آنجا که مى گوید:
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ: «آیا آنها در قرآن نمى اندیشند»؟.(3)در حدیثى مى خوانیم: اصحاب و یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرآن را ده آیه ده آیه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى آموختند، و ده آیه دوم را فرا نمى گرفتند مگر این که: آنچه در آیات نخستین بود از علم و عمل بدانند.و در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: أَعْرِبُوا الْقُرْآنَ وَ الْتَمِسُوا غَرائِبَهُ: «قرآن را فصیح و روشن بخوانید و از شگفتیهاى مفاهیم آن بهره گیرید».و نیز در حدیث دیگر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده: لَقَدْ تَجَلَّى اللّهُ لِخَلْقِهِ فِى کَلامِهِ وَ لکِنَّهُمْ لایُبْصَرُونَ: «خداوند خود را در کلامش به مردم نشان داده است، ولى کوردلان نمى بینند».(تنها روشن ضمیران آگاه و اندیشمندان با ایمان، جمال او را در سخنش مشاهده مى کنند).
5 ـ آنها که آیات قرآن را مى شنوند نیز وظیفه اى دارند، وظیفه شان سکوت کردن، سکوتى توأم با اندیشه و تفکر:
وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ: «هنگامى که قرآن خوانده مى شود گوش فرا دهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت حق شوید».(4)ـ(5)


1 ـ واقعه، آیه 79.

2 ـ مزّمّل، آیه 4.
3. نساء، آیه 82.
4 ـ اعراف، آیه 204.

5. تفسیر نمونه، جلد 11، صفحه 435.



        جهت نصر اسلام و مسلمین صلوات




ترتیل

سؤال: معناى ترتیل در تلاوت قرآن چیست؟


جواب: واژه «ترتیل» از ماده «رَتَل» (بر وزن قمر)، به معنى «منظم بودن و مرتب بودن» است، لذا کسى که دندان هایش خوب و منظم و مرتب باشد، عرب به او «رتل الاسنان» مى گوید، روى این جهت، ترتیل به معنى پى در پى آوردن سخنان یا آیات روى نظام و حساب، گفته شده.
بنابراین، جمله
«وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیْلاً» اشاره به این واقعیت است که: آیات قرآن گرچه تدریجاً و در مدت 23 سال نازل شده است، اما این نزول تدریجى، روى نظم و حساب و برنامه اى بوده، به گونه اى که در افکار، رسوخ کند، و دل ها را مجذوب خود سازد.
در تفسیر کلمه «ترتیل» روایات جالبى نقل شده که: به بعضى از آنها ذیلاً اشاره مى کنیم:
در تفسیر «مجمع البیان» از پیامبر9 چنین نقل شده: به «ابن عباس» فرمود:
اِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَرَتِّلْهُ تَرْتِیْلاً: «هنگامى که قرآن را خواندى آن را با ترتیل بخوان».
«ابن عباس» مى گوید پرسیدم: ترتیل چیست؟
پیامبر9 فرمود:
بَیِّنْهُ تَبْیِیناً، وَ لا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الدَّقَلِ (الرَّمْل) وَ لا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ، قِفُوا عِنْدَ عَجائِبِهِ، حَرِّکُوا بِهِ الْقُلُوبَ، وَ لا یَکُونَنَّ هَمُّ أَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَةِ:
«حروف و کلمات آن را کاملاً روشن ادا کن، نه همچون خرماى خشکیده (یا ذرات شن) آن را پراکنده کن، و نه همچون شعر آن را با سرعت پشت سر هم بخوان، به هنگام برخورد با عجائب قرآن توقف کنید، و بیندیشید و دل ها را با آن تکان دهید، و هرگز نباید همت شما این باشد که: به سرعت سوره را به پایان رسانید» (بلکه مهم اندیشه و تدبر و بهره گیرى از قرآن است).
از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده:
التَّرْتِیْلُ اَنْ تَتَمَکَّثَ بِهِ وَ تَحْسُنَ بِهِ صَوْتَکَ، وَ اِذا مَرَرْتَ بِآیَة فِیْها ذِکْرُ النّارِ فَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ وَ اِذا مَرَرْتَ بِآیَة فِیْها ذرکْرُ الْجَنَّةِ فَاسْئَلِ اللّهَ الجَنَّةَ:
«ترتیل آن است که آیات را با تأنّى و با صداى زیبا بخوانى و هنگامى که به آیه اى برخورد مى کنى که در آن سخن از آتش دوزخ است، به خدا پناه بر، و هنگامى که به آیه اى مى رسى که در آن بیان بهشت است از خدا بهشت را بطلب» (خود را به اوصاف بهشتیان متصف کن و از صفات دوزخیان بپرهیز).(1)
 

 

1- تفسیر نمونه، جلد 15، صفحه 100.

          ریشه کن شدن ریشه کفر و نفاق در تمام نیا صلوات


پاسداران کتاب الهی

سؤال: پاسداران کتاب الهى کیانند؟


جواب: خداى متعال در آیه 32 سوره «فاطر» به حاملان قرآن، این کتاب بزرگ آسمانى اشاره کرده ـ همان کسانى که بعد از نزول قرآن بر قلب پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله)این مشعل فروزان را هم در آن زمان و هم در قرون و اعصار دیگر، حفظ و پاسدارى نمودند ـ مى فرماید: «سپس، این کتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزیده خود به ارث دادیم» (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا). تعبیر به «ارث» در اینجا، و موارد دیگرى شبیه آن در قرآن مجید، به خاطر آن است که، «ارث» به چیزى گفته مى شود که: بدون دادوستد و زحمت به دست مى آید، و خداوند این کتاب بسیار بزرگ را این گونه در اختیار مسلمانان قرار داد.در اینجا روایات فراوانى از طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده، که در همه آنها «بندگان برگزیده خدا» به امامان معصوم(علیهم السلام) تفسیر شده است.به گواهى قرآن مجید، خداوند بزرگ، مواهب عظیمى به امت اسلامى داده، که از مهمترین آنها همین میراث بزرگ الهى قرآن است. امت مسلمان را بر سایر امم برگزیده، و این نعمت را به آنها داده، ولى به همان نسبت که آنها را مورد لطف خاص خویش قرار داده، مسئولیت سنگین نیز بر عهده آنها گذارده است. تنها در صورتى مى توانند، حق پاسدارى این میراث عظیم را انجام دهند که، در صف «سابقین بالخیرات»(1) در آیند. یعنى از تمام امتها در انجام نیکیها پیشى گیرند، در فراگیرى علم و دانش سبقت جویند، در تقوا و پرهیزگارى، در عبادت و خدمت به خلق، در جهاد و کوشش، در نظم و حساب، و در ایثار و فداکارى، در همه این امور پیشگام باشند، در غیر این صورت، حق آن را ادا نکرده اند. مخصوصاً تعبیر به «سابقین بالخیرات» آن چنان مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که، تقدم در همه جنبه هاى مثبت زندگى، اعمال نیک را شامل مى شود. آرى، حاملان چنان میراثى تنها چنین کسانى مى توانند باشند. حتى آنها که به این هدیه بزرگ آسمانى پشت مى کنند، و حرمتش را نگاه نمى دارند، به مصداق «ظالم لنفسه» بر خویشتن ستم مى کنند; چرا که محتواى آن چیزى جز نجات و خوشبختى و پیروزى آنها نیست، آن کس که نسخه شفابخشى را پشت سر مى افکند، به ادامه درد و رنج خود کمک کرده است، و آن کس که، به هنگام طى طریق ظلمانى چراغ روشن خود را مى شکند، خویشتن را به بیراهه و پرتگاه سوق مى دهد، چرا که خداوند از همگان بى نیاز و مستغنى است. در عین حال این گروه گنهکار نباید این حقیقت را فراموش کنند که، آنها نیز به مضمون آیه فوق، در زمره «برگزیدگان پروردگار» بوده اند، و بالقوه این استعداد را دارند که مرحله «ظلم» را پشت سر نهاده، به مرحله «مقتصد» و میانه رو گام بگذارند، و از آنجا پرواز کرده به اوج افتخار «سابقین بالخیرات» برسند، که آنها نیز از نظر فطرت و ساختمان روحى، برگزیدگان حقند.(2)


1. فاطر، آیه 32.

2. تفسیر نمونه، جلد 18، صفحه 284.
                طول عمر تمام خدمتگذاران اسلام و مسلمین صلوات


  اللخم صل علی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعن اعدائهم اجمعین


 برای مطالعه بیشتر به سایت ایت الله العظمی مکارم مراجه شود.( روی تصویر کلیک کنید)




 منبع سایت ایت الله العظمی مکارم. ولسلام علیکم و رحمه الله . صلوات. ( نظر یادتون نره)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد