تاریخچه مبارک قران کریم

به نام ارامش دهنده دل ها 

 

 

 

 

    سلام . امیدوارم حالتون خوب باشه. تاریخچه مبارک قران کریم رو به صورت مفصل تو این بخش قرار دادم.      ظهور اقا و مولامون و صاحب اختیارمون حضرت اقا بقیه الله ارواحنا فداه ۳ صلوات.             منتظر نظرات شما هم هستیم.

تاریخچه قرآن کریم

تاریخچه قران کریم

مقدمه
یکى از دقیق‏ترین مباحث علوم قرآنى، بررسى تاریخى نگارش و تدوین قرآن است. هر مسلمانى علاقه‏مند است با تاریخچه کتاب دینى خود آشنا گردد و از لابه‏لاى مدارک و منابع موجود، میزان توجه و اهتمام مسلمانان صدر اسلام و یاران پیامبر اکرم(ص) را به این کتاب مقدس به دست آورد. براى مسلمان جالب است بداند قرآنى که اکنون بى‏هیچ تغییر و تحریفى در دست او قرار گرفته چه فراز و نشیبى را در بستر تاریخ پیموده است.
تاریخ به روشنى گواهى مى‏دهد که عرضه وحى آسمانى بر مردم با چنان استقبالى روبه‏رو گردید که همگان را شگفت زده نمود. مسلمانان در دو زمینه <حفظ» و <کتابت قرآن» همه توان و امکاناتِ خویش را به کار گرفتند و با چنان شور و عشقى، پاى در این عرصه گذاردند که قلم از توصیف آن ناتوان است.

مرحله حفظ قرآن
در آغاز، پیامبر و یاران گرامى او به ضبط قرآن در سینه‏ها و حافظه‏ها، همت گماردند. عرب از این نعمتِ خدادادى (حافظه قوى) در حدّ کمال برخوردار بود. آنها گرچه محرومیّت‏هاى فراوانى داشتند، در هوش و قوّت حافظه سرآمد روزگار خویش بودند. آنان قصیده‏هاى بلند و طولانى را به‏راحتى حفظ مى‏نمودند و در حافظه خود دیوان‏هاى شعر را جاى مى‏دادند. عرب جاهلى گاه آن‏چه را فقط یک بار مى‏شنید براى همیشه در خاطره خویش بایگانى مى‏نمود. این ویژگى، آنان را زبانزد خاص و عام کرده بود.
قرآن با بیان سحرانگیز خود هم در قالب و هم در محتوا، زیباترین سخن و پیام را که در عمق جان نفوذ مى‏کرد به چنین گروهى عرضه نمود. آیات و سوره‏هاى اولیه که در مکه نازل مى‏شدند، مسجّع و تقریباً موزون بودند. آهنگ آیات و سوره‏ها چنان دلکش و جذّاب بود که آنان را از خود بى‏خود مى‏کرد.
پیامبر اکرم(ص) نیز یاران خود را به حفظ آیات و سوره‏ها تشویق مى‏نمود. در آغاز رسالت در شهر مکه، نه شمار نویسندگان زیاد بود و نه ابزار نوشتن فراهم؛ این چنین بود که مسلمانان عرب، قدرت حافظه خویش را در مقدس‏ترین راه به کار گرفته و سینه‏ها و قلب‏هاى خود را جایگاه آیات نورانى قرآن کردند. 



مرحله کتابت قرآن
ضرورت نگارش قرآن کریم در زمان حیات رسول اکرم(ص) کاملاً روشن بود؛ زیرا اعتماد بر حفظ قرآن در حافظه‏ها نمى‏توانست اطمینان خاطر در مورد صیانت قرآن را فراهم سازد. از این رو گرچه در عصر نزول، آنان که سواد خواندن و نوشتن داشتند بسیار اندک بودند - به گونه‏اى که بعضى شمار باسوادان مکه را که با خطّ آن روز آشنایى داشته‏اند هفده تن ذکر کرده‏اند - اما پیامبر اسلام به جهت اهتمام خاصّ به قرآن براى نوشتن وحى، آنان را که نوشتن مى‏دانستند برگزید تا با دقت به‏ثبت و ضبط آیات اقدام نمایند و هرگاه آیاتى از قرآن نازل مى‏گشت، نویسندگان وحى را فرا خوانده آنان را به نوشتن وحى فرمان مى‏داد. این گروه <کُتّاب وحى» نامیده مى‏شدند.

کاتبان وحى
در شماره کاتبان وحى اختلاف زیادى وجود دارد. حافظ بن عساکر(م 571ق.) در تاریخ دمشق 23 نفر را یاد مى‏کند؛ ابوشامه در تلخیص این تاریخ، نام 25 نفر را مى‏برد؛ شبر املسى(م 1087ق.) تعداد را به چهل نفر مى‏رساند و حال آن که حافظ عراقى(م 806ق.) قبلاً نام 42 نفر را به نظم درآورده بود. برهان حلبى در حواشى شفا 43نفر به نام مى‏شمارد. مجتهد زنجانى نیز همین عدد را نقل مى‏کند.
در میان مستشرقان، بلاشر فرانسوى مى‏گوید: <تعداد کاتبان وحى به چهل نفر مى‏رسید.» صورتى را که محدّثان و مورّخان داده‏اند با توجه به زمان روى آوردن صحابه به‏اسلام مى‏توان بدین ترتیب تنظیم کرد:
نویسندگان دورانِ مکه: خلفاى چهارگانه، شرحبیل بن حسنه (م‏18ق.)، عبدالله‏بن سعدبن أبى السّرح (م‏37ق.)، خالدبن سعیدبن عاص‏بن امیّه، طلحه، زبیر (م‏36ق.)، سعد بن ابى وقاص(م‏55ق.)، عامربن فهیره(م‏4ق.)، علاءبن حضرمى(م‏21ق.)، معیقیب‏بن ابى فاطمه(م‏40ق.)، ارقم‏بن ابى الارقم (م‏11ق.)، حاطب‏بن عمرو، حاطب بن ابى بلتعه (م‏30ق.)، مصعب بن عمیر، عبدالله بن جحش، جهم بن قیس و سالم مولى ابى حذیفه (م‏12ق.).
نویسندگان دوران مدینه: در آغاز بیشتر اُبىّ بن‏کعب نویسندگى را انجام مى‏داد. آن‏گاه زیدبن ثابت که آموخته‏تر و ورزیده‏تر شده و کتابت را نزد اسیران بدر تکمیل کرده بود، بیشتر در محضر پیامبر حضور مى‏یافت. کسانى که بعدها به این جمع پیوستند عبارتند از: عبدالله بن رواحه(م‏8ق.)، ثابت بن قیس(م‏12ق.)، حنظلة بن ربیع(م‏45ق.)، حذیفة بن یمان(م‏36ق.)، علاء بن عقبه، جهیم بن الصّلت، عبدالله بن زید(م‏63ق.)، محمد بن مسلم(م‏43ق.)، حنظله بن ابى عامر(م‏3ق.)، عبدالله بن عبدالله بن ابىّ بن سلول، ابوزید قیس بن سکن، عقبة بن عامر(م‏58ق.)، معاذ بن جبل، ابو ایوب انصارى(م‏52ق.)، مغیرة بن شعبه(م‏50ق.)، ابوسفیان و دو پسرش یزید و معاویه، عبدالله بن ارقم(م‏44ق.) وحویطب بن عبدالعُزّى(م‏54ق.) را نیز گفته‏اند که از سال هشت هجرى در این جمع بوده‏اند. بدین ترتیب 45 تن از صحابه در کتابت وحى شرکت داشته‏اند.(1)
ابوعبدالله زنجانى پس از آن که نام 43 تن را به عنوان کاتبان وحى ذکر مى‏کند، مى‏گوید: <آنان که بیشترین کتابت و ملازمت را با پیامبر داشتند، زیدبن ثابت و على بن ابى‏طالب(ع) بودند».(2)
در مورد على(ع) تقریباً همه تصریح دارند که از کاتبان اولیه و مداوم وحى بوده‏است.(3) لازم است بدانیم غیر از کاتبان وحى، نویسندگانى بوده‏اند که عهدنامه‏ها، صلحنامه‏ها و یا نامه‏هاى معمولى را براى پیامبر مى‏نوشته‏اند و احتمال آن که نام این افراد در شمار کاتبان وحى قرار گرفته باشد، بعید به نظر نمى‏رسد. یعقوبى در تاریخ خود مى‏نویسد:
براى رسول خدا نویسندگانى بود که وحى و نامه و عهدنامه‏ها را مى‏نوشتند که عبارتند از: على بن ابى‏طالب، عثمان بن عفّان، عمر و بن عاص بن امیه، معاویة بن ابى سفیان، شرحبیل بن حسنه، عبدالله بن سعد بن ابى سرح، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، حنظلة بن ربیع، ابىّ بن کعب، جهیم بن صلت و حصین بن نمیر.(4)
در مورد معاویه گفته‏اند که او نامه‏ها و رسائل و عهدنامه‏ها را مى‏نوشته است.(5)
ابن شهر آشوب در مناقب در ذکر کاتبان وحى مى‏نویسد:
على(ع) بیشتر، کتابت وحى مى‏نمود و غیر وحى را نیز مى‏نوشت. اُبىّ‏بن کعب و زیدبن ثابت وحى را مى‏نوشتند. زید و عبدالله بن ارقم به پادشاهان نامه مى‏نوشتند. علاء بن عقبه و عبدالله بن ارقم قبالات را مى‏نوشتند. زبیربن عوام و جهیم بن صلت کتابت صدقات را داشتند. عثمان، خالد و ابان (دو فرزند سعید بن عاص)، مغیرة بن شعبه، حصین بن نمیر، علاء بن حضرمى، شرحبیل بن حسنه، حنظلة بن ربیع اسدى و عبدالله بن سعد بن ابى سرح - که خائن در کتابت بود و رسول خدا او را لعن نمود و مرتد گشت - براى پیامبر کتابت مى‏نمودند.(6)
ابن ابى الحدید مى‏گوید:
محققان تاریخ‏نویس برآنند که وحى را على(ع) و زیدبن ثابت و زیدبن ارقم مى‏نوشتند و حنظلة بن ربیع و معاویة بن ابى سفیان براى پیامبر نامه‏هاى پادشاهان و رؤساى قبایل و... را مى‏نوشتند.(7)
بدین ترتیب روشن مى‏گردد که تنها در مورد عده‏اى محدود از صحابه پیامبر که کتابت وحى را بر عهده داشته‏اند اتفاق نظر وجود دارد و بسیارى از آنها که نامشان در شمار کاتبان وحى آمده است؛ کتابت غیر وحى را بر عهده داشته‏اند.
رافعى پس از بیان این نکته که در تعیین نویسندگان وحى، اختلاف نظر وجود دارد، مى‏نویسد:
در مورد پنج تن که عبارتند از: على بن ابى‏طالب، معاذ بن جبل، ابىّ بن کعب، زیدبن ثابت و عبدالله‏بن مسعود اتفاق نظر وجود دارد.(8)

ابزار کتابت قرآن

ابزار نویسندگى در عصر نزول قرآن بسیار ساده بود. مسلمانان از هرچه که نوشتن بر آن امکان‏پذیر بود، استفاده مى‏کردند. در بسیارى از احادیثِ جمع‏آورى و کتابت قرآن کریم، از این ابزار نامى به میان آمده است که همه قرآن‏شناسان بر آنها اتفاق نظر دارند.
1. عُسُب جمع عسیب: چوب خرما که برگ‏هایش را مى‏کندند و در قسمت پهن آن مى‏نوشتند.
2. لِخاف جمع لَخفة: سنگ‏هاى کوچک و صفحه‏هاى نازک سنگ.
3. رِقاع جمع رَقعة: برگ‏هاى کاغذ، درخت یا پوست نازک.
4. اَدیم جمع اَدَم یا اُدْم: قطعات پوست دباغى شده حیوانات.
5. اَکْتاف جمع کَتِفْ: استخوان شتر یا گوسفند.
6. اَقْتاب جمع قتب: تخته چوبى که بر پشت شتر مى‏گذاشتند که بر آن بنشینند.
7. اَضلاع جمع ضِلع: استخوان‏هاى صاف دنده‏هاى حیوانات.
8. حریر: پارچه ابریشمى که گاهى قرآن را بر آن مى‏نوشتند.
9. قراطیس: جمع قرطاس به معناى کاغذ.
10. شِظاظ: نوعى چوب.(9)
دکتر رامیار مى‏نویسد:
اعراب کاغذ را از قدیم مى‏شناختند. آن هنگام کاغذ در هند ساخته مى‏شد و از آن‏جا به یمن مى‏فرستادند، و توسط کاروان‏هاى تجارتى تابستانى و زمستانى از یمن به شام و از آن‏جا به روم مى‏رفت و عربستان آن موقع واسطه تجارت جنوب و شمال بود.(10)

چگونگى کتابت آیات قرآن


الف) کتابت به حسب ترتیب نزول آیات
کاتبان و نویسندگان وحى، آیات هر سوره را که با بسم الله الرّحمن الرحیم آغاز مى‏گشت، به ترتیب نزولِ آن، به دستور شخص پیامبر(ص) مى‏نوشتند. آنان موظف به رعایت ترتیب نزول آیات بودند. در حقیقت، تنظیم آیاتى که نازل مى‏گشت زیرنظر و با اشراف کامل پیامبر صورت مى‏گرفت و اجتهاد و نظر شخصى هیچ یک از نویسندگان نمى‏بایست در این امر دخالتى داشته باشد. همین چینش و تنظیم آیات نازل شده در کنار یکدیگر بود که سوره‏اى از قرآن را تشکیل مى‏داد و تحدّى و مبارزه‏طلبى قرآن نیز به همین سوره‏ها صورت مى‏گرفت.
پیامبر و نویسندگانى که کتابت وحى را بر عهده داشتند و آیات را پى در پى و به ترتیب نزول مى‏نوشتند، هرگاه <بسمله» دیگرى نازل مى‏شد درمى‏یافتند که سوره قبل پایان یافته و سوره‏اى دیگر آغاز گشته است. در حدیثى از امام صادق(ع) مى‏خوانیم: کانَ یُعرفُ اِنقضاءُ سورةٍ بِنُزُولِ بسم الله الرحمن الرحیم ابتداء لأُخرى؛(11) پایان هر سوره‏اى به واسطه نزول بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز سوره دیگر شناخته مى‏شد.
ابن عباس گفته است: <پیامبر(ص) با نزول بسم الله الرّحمن الرّحیم مى‏دانست که سوره قبلى پایان یافته و سوره دیگرى آغاز گشته است.»(12)
بدین ترتیب آیات قرآن براساس ترتیبى طبیعى، که همان ترتیب نزول بود، در قالب سوره‏ها مرتّب شدند؛ آیات مکى در سوره‏هاى مکى و آیات مدنى در سوره‏هاى مدنى. هرچند گاه ممکن بود تکمیل سوره‏اى که آیاتش پاره‏پاره نازل مى‏گشت مدتى به طول انجامد.

ب) کتابت، بدون رعایت ترتیب نزول، به دستور پیامبر(ص)

در بخش اول در فصل مربوط به عناوین قرآن دانستیم که یکى از عناوین و اوصاف قرآن، <متشابه» است؛ یعنى قرآن کتابى است که آیاتش باهم هماهنگى کامل دارند. همین امر مى‏تواند یکى از دلایلى باشد که روشنگر نوعى دیگر از تدوین و کتابت آیات قرآن است. براساس مدارک تاریخى گاه آیه یا آیاتى نازل مى‏شده ولى پیامبر به نویسندگان وحى، دستور مى‏داده است که آن آیه یا آیات را در لابه‏لاى سوره‏اى که قبلاً نازل شده و پایان یافته بود، قرار دهند. این گونه تنظیم آیات که خارج از روال طبیعى نزول آیات بوده است، نیازمند به تصریح و تعیین شخص پیامبر داشت و بى‏گمان حکمت و مصلحتى در آن نهفته بوده.
ابن عباس مى‏گوید: زمانى بر پیامبر خدا(ص) مى‏گذشت و سوره‏هایى چند بر او نازل مى‏گشت. وقتى آیاتى بر او نازل مى‏شد بعضى از نویسندگان را احضار کرده مى‏فرمود: <این آیات را در سوره‏اى که فلان خصوصیات را دارد بگذارید.»(13)
در نقل دیگرى از ابن عباس آمده است که آخرین آیه‏اى که نازل گشت آیه واتَّقُوا یوماً تُرجعون فِیه إلى اللهِ بود. جبرئیل به پیامبر اعلام نمود که آن را آیه 280 سوره بقره قرار دهد.(14)
البته لازم است بدانیم که این نوع تنظیم آیات در اسناد تاریخى بسیار کم گزارش شده است و تنظیم عمده آیات به همان ترتیب طبیعى نزول بوده است. با یک نمونه دیگر از این آیات آشنا مى‏شویم:
عثمان بن ابى العاص مى‏گوید: در محضر پیامبر(ص) نشسته بودم که جبرئیل بر او نازل شد. پیامبر فرمود که جبرئیل مرا امر نمود که آیه اِنّ الله یأمر بالْعَدْلِ والاحسان وإیتاء ذى الْقُربى... را در این موضع از سوره نحل قرار دهم و آیه، میان آیات استشهاد و آیات عهدِ سوره نحل قرار داده شد.(15)

ج) کتابت، بدون رعایت ترتیب نزول، به اجتهاد صحابه
در برخى از سوره‏هاى قرآن کریم، ترتیب و تنظیم آیات، مطابق با ترتیب طبیعى نزول نیست و مدرکى نیز در دست نیست که تنظیم آن را به پیامبر(ص) نسبت دهد.
مجلسى(ره) در بحارالانوار یکى از این سوره‏ها را سوره <ممتحنه» ذکر مى‏کند. نُه آیه اول این سوره در سال هشتم هجرى در شأن حاطب بن ابى بلتعه نازل شده‏است.(16)
به دنبال این آیات، دو آیه وجود دارد که نزول آن به سال ششم هجرى پس از صلح حدیبیّه در شأن فرار زنى به نام سبیعه اسلمیه یا کلثوم بنت عقبه، اتفاق افتاده است.(17) نزول آیه دوازدهم در سال نهم هجرت بوده که مربوط به بیعت زنان است.(18)
آخرین آیه این سوره، کاملاً با آیات اولیه از نظر محتوا هماهنگ است.(19) 



توقیفى بودن یا نبودن نظم آیات
به دنبال مطالبى که در زمینه چگونگى کتابت آیات قرآن کریم ذکر گردید، دوپرسش اساسى وجود دارد که پاسخ یکسانى به آن داده نشده است:
1. آیا ترتیب آیات در هر سوره به دستور پیامبر بوده‏است؛ یعنى توقیفى است یااجتهادى؟
2. آیا ترتیب سوره‏هاى قرآن توقیفى است یا اجتهادى؟(20)
آن‏چه از مفاد بند الف و ب در بحثِ چگونگى کتابت آیات به دست مى‏آید، توقیفى بودن تنظیم آیات یک سوره است. امّا بند ج در همین قسمت، خلافِ آن را اثبات مى‏کند. راستى تنظیم سوره‏هایى نظیر سوره ممتحنه چگونه صورت گرفته است؟
آیا ترتیب آیات در تمام سوره‏ها توقیفى بوده است؟
آیا ترتیب آیات در اکثر سوره‏ها توقیفى بوده و در برخى اجتهادى؟
آیا ترتیب آیات در مورد بعضى از سوره‏ها توقیفى و در مورد بعضى دیگر اجتهادى بوده است؟
پاسخ به این سؤالات از آن جهت مهم است که در به تصویر کشیدن سیماى تاریخى تدوین قرآن، بسیار کارساز است.
بسیارى از مفسّران و قرآن‏پژوهان به توقیفى بودن قرآن پاسخ مثبت داده‏اند.
جلال الدین سیوطى مى‏گوید: <اجماع و نصوص فراوان دلالت بر توقیفى بودن ترتیب آیات دارند و تردیدى در این امر نیست.»(21)
وى در این زمینه به چند روایت استناد کرده‏(22) مى‏گوید:
از جمله نصوصى که اجمالاً بر توقیفى بودن آیات دلالت دارند، روایاتى هستند که قراءت سوره‏هاى مختلف قرآنى را در زمان‏ها و مکان‏هاى مختلف براى پیامبر نقل کرده‏اند؛ مثلاً در صحیح بخارى آمده است که، پیامبر سوره اعراف را در نماز مغرب قراءت مى‏فرمود و یا هل أتى على الإنسان و ألم تنزیل را صبح‏هاى جمعه قراءت مى‏کرد....(23)
قاضى ابوبکر باقلانى در کتاب انتصار گفته است: <ترتیب آیات، امرى واجب و فرمانى لازم است. جبرئیل مى‏گفت: فلان آیه را در فلان جا قرار دهید.»
وى هم‏چنین معتقد است امّت، ترتیب آیات هر سوره و مواضع آن را از ناحیه پیامبر ثبت نموده، همان گونه که قراءات را از آن حضرت دریافت کرده است.
مکى و دیگران گفته‏اند:
ترتیب آیات در سوره‏ها به دستور پیامبر بوده است و چون حضرت به ثبت <بسمله» در سوره براءت فرمان نداد، این سوره بدون <بسمله» رها گردید.(24)
ابن حصّار معتقد است که قرار دادن آیات به جاى خویش، منحصراً با وحى انجام‏گرفته است. پیامبر بود که مى‏فرمود: فلان آیه را در فلان سوره قرار دهید و از تلاوت خود پیامبر(ص) به همین ترتیب کنونى با نقل متواتر یقین حاصل گشته است.(25) بیهقى نیز همین عقیده را دارد.(26)
زرکشى دلیل دیگرى براى توقیفى بودن نزول مى‏آورد:
اصحاب، قرآن را همان گونه که از پیامبر(ص) شنیدند، نوشتند؛ بدون آن که چیزى را مقدّم یا مؤخر دارند. تلاش صحابه در جمع‏آورى قرآن در یک موضع بود و نه در ترتیب و نظم بخشیدن به آن؛ چرا که قرآن در لوح محفوظ به همین صورتى که در مصاحف فعلى ما وجود دارد، نوشته شده بود. خداوند آن را یک مرتبه به صورت کامل به آسمان دنیا نازل کرد (باتوجه به آیات نزول قرآن در ماه رمضان و شب قدر) سپس به صورت متفرق و به تدریج در طول زندگى پیامبر(ص) بر آن حضرت نازل مى‏شد.(27)
زرکشى از قول ابوالحسین بن فارس(احمد بن فارس بن زکریا) نیز نقل مى‏کند که جمع آیات در سوره‏ها توقیفى است و پیامبر متولى این کار بوده است.(28)
امّا آیا واقعیت نیز همین است؟ آیا ترتیب تمام آیات در تمام سوره‏هاى قرآن توقیفى است؟
اگر چنین است باید تمام آیات مکى در سوره‏هاى مکى و تمام آیات مدنى در سوره‏هاى مدنى قرار داشته باشند؛ در حالى که مدعیان همین نظریه، نظیر سیوطى و زرکشى در نوشته‏هاى خود به تفصیل از آیات مستثنیات (آیات مکى در سوره‏هاى مدنى و به عکس) سخن گفته و نمونه‏هاى آن را برشمرده‏اند. اگر کسى بگوید پیامبر گاهى از اوقات، خودش این ترتیب را بر هم مى‏زد و این نیز عین توقیفى بودن است، پاسخ روشن است: همان طور که پیش از این گفتیم چنین اقدامى از سوى پیامبر - که دستور دهد آیه‏اى در فلان موضع از سوره قبلى قرار داده شود - چند مورد بیشتر گزارش نشده است. اکثر کسانى که به توقیفى بودن ترتیب همه آیات نظر داده‏اند، به‏همین موارد استناد کرده‏اند. آنان یک حکم کلى و سراسرى براى همه آیات الهى را براساس یک روایت از عثمان بن ابى العاص یا ابن عباس صادر کرده‏اند؛ در حالى که نقل آنها فقط در مورد تعیین جایگاه یک آیه بوده است.
استدلالى که جلال الدین سیوطى بر توقیفى بودن همه آیات نموده است، نیز تامّ نیست؛ زیرا این که قراءتِ سوره‏هایى از قرآن را در زمان‏ها و مکان‏هاى مختلف به پیامبر نسبت داده‏اند، اولاً، شامل همه سوره‏ها نمى‏شود و ثانیاً، سخن در تدوین و تنظیم آیات است و نه قراءت آن، این تنظیم هم در زمان حیات پیامبر و هم پس از رحلت انجام گرفته است و قراءت آن حضرت، امکان تقدیم و تأخیر آیات در سوره‏ها از سوى دیگران را نفى نمى‏کند.
استدلال زرکشى از همه عجیب‏تر است؛ زیرا روایاتى که از شیعه و سنى بیانگر نزول قرآن از لوح محفوظ به آسمان چهارم یا آسمان دنیا هستند، هیچ گونه دلالتى بر این که قرآن به همین ترتیب فعلى در لوح محفوظ نوشته شده بوده است، ندارند و اساساً آن روایات ناظر به امرى فراتر از کتابتند.
حقیقت این است که نمى‏توان از نظریّه توقیفى بودن ترتیب تمام آیات دفاع نمود و ناچار باید به سراغ سؤال دیگر رفت.
نویسنده التمهید عقیده دارد که در تعدادى اندک از سوره‏هاى قرآن کریم ترتیب طبیعى نزول وجود ندارد و نصّ خاصى هم از طرف پیامبر در ارتباط با تنظیم آیات آن در دست نیست. بنابراین به ناچار باید حکم به توقیفى نبودن ترتیب این سوره‏ها نمود.(29)
اما علامه طباطبائى با این که معتقد به توقیفى بودن ترتیب آیات در اکثر سوره‏هاى قرآن کریم است، در عین حال تعداد سوره‏هایى را که تنظیم بعضى از آیات در آنها به اجتهاد و رأى صحابه صورت گرفته‏است، اندک نمى‏داند. به نظر علامه وقوع برخى از آیاتى که به صورت متفرّق نازل شده در جایى که فعلاً قرار دارند، خالى از مداخله اجتهادى صحابه نبوده است و این مسأله از ظاهر روایات جمع اول قرآن (در زمان خلیفه اول) به دست مى‏آید.
علامه با استناد به روایتى که از طرق شیعه و سنّى در نحوه تنظیم آیات سوره‏ها وجود دارد - مبنى بر این که مسلمانان، آیات را به همان ترتیب نزول مى‏نوشتند تا وقتى که <بسمله» نازل مى‏شد و آن‏گاه همه مى‏فهمیدند سوره پایان یافته و سوره دیگرى آغاز گشته است - استدلال مى‏کند که این روایات، صراحت دارند آیات قرآن نزد پیامبر به ترتیب نزول مرتّب شده بودند؛ آیات مکى در سوره‏هاى مکى و آیات مدنى در سوره‏هاى مدنى. اگر اینک ما اختلافى را در مواضع آیات مشاهده مى‏کنیم، مربوط به اجتهاد صحابه است. روایات غیرقابل شمارشى از اسباب نزول، دلالت دارند که آیات فراوانى در سوره‏هاى مدنى هستند که در مکه نازل شده‏اند و آیاتى نیز در اواخر عمر پیامبر(ص) نازل شده‏اند، امّا در سوره‏هایى که نزولشان در اوایل هجرت است، قرار گرفته‏اند.(30)
در بیانى که از المیزان نقل گردید، علامه عقیده به توقیفى نبودن ترتیب گروهى از آیات در جمع‏آورى قرآن پس از رحلت دارد، امّا در زمان حیات پیامبر اکرم، که خود آن حضرت ناظر در امر کتابت قرآن بوده است، بى‏گمان چنین امرى اتفاق نیفتاده و ترتیب، توقیفى بوده است.(31) 

             

    والحمد لله رب العالمین و صلاه و سلام علی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و سلم تسلیما کثیرا 

                         صلوات                                                   منتظر نظرات شما هم هستیم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد